یکی از منظرهای جذاب و مورد توجه در بررسی معماری سنتی کشورمان پرداختن به جنبههای معنایی و ابعاد شهودی این معماری است. چنین منظری، علیرغم ابعاد روشنگرش، به نوعی حجاب این معماری نیز محسوب میشود؛ زیرا برخورد نزدیک و امروزی با آن را برای نوآموزان این عرصه، و گاه برای معماران حرفهای و منتقدان تاریخ معماری نیز، مشکل میسازد. در چنین رویکردی کمتر وجوه منطقی و خردمحور معماری سنتی تحلیل میشود؛ و اغلب بر وحدت الگو و نظامهای کلی حاکم بر بناهای سنتی تاکید میرود. حال آنکه تحلیل معمارانه بناهای سنتی با معیارهای حاکم بر تحلیل بنا -که عمدتا محصول شیوههای نوین آموزشی است- نشان میدهد اغلب آثار برجسته معماری سنتی نه تنها از شیوه واحدی در برخورد با مساله طراحی پیروی نمیکنند، که هریک از آنها، علیرغم وجود اشتراکات الگویی و محتوایی، بسته به ویژگیهای فضایی، عملکردی، موقعیتی (سایت) و نظایر آن، از راهکارهای متمایزی بهره برده و انعکاسی از خردمندی و خلاقیت معمارِان سنتی در برخورد با مسایل طراحی و سطوح مختلف معماری اند. این جنبه، وجهی از آثار معماری سنتی کشورمان است که به نظر می رسد توجه کمتری به آن معطوف شده است، حال آنکه همین جنبه از آثار سنتی است که میتواند در تحلیل معماری تاریخی ما –از جنبههای هندسی، فضایی، فرمی، عملکردی و نظایر آن- موثر افتاده، چشم انداز تازهای برای شناخت و بهرهگیری عملی و امروزی از این معماری را پیش روی مخاطبان قرار دهد.
البته چنین تحلیلی به معنای نادیده گرفتن وجوه شهودی و فرا عملکردی نهفته در این معماری نیست؛ بلکه به عکس این نگاه میتواند درآمدی برای درک جامعتر و کاملتر این وجوه نیز باشد. چنین نگاهی را با مرور مفهوم عقل در زمینه سنتی بهتر می توان توضیح داد. مفهومی از عقل که در تمدن ایرانی -خاصه ایران دوران اسلامی که شواهد مکتوب فراوانی از آن در دست است- مراد میگردد، مفهومی بسیط و تک بعدی نیست. دانشمندان مسلمان از دیرباز نظریات گوناگونی را پیرامون عقل و مراتب گوناگون آن ساخته و پرداختهاند؛ و بر مبنای این نظریات عقل را به انواعی تقسیم کردهاند. یکی از سادهترین این تقسیمبندیها، که معمولا در عرفان اسلامی به کار رفته و شاید برای معماران هم ناآشنا نبوده باشد، تقسیم عقل به دو مرتبه "عقل کلی" و "عقل جزوی" است. عقل کلی همان است که مستلزم شهود حقایق باطنی و به تعبیر مولانا «اسباب تدبیر سماست» و بنابراین ادراک هستی مطلق و جهان ماورای این جهان بدون آن ناممکن است. به این معنا عقل کلی را «عقل معاد اندیش» نیز مینامند. در مقابل عقل جزوی، مرتبهای از عقل است که عمدتا به محاسبه امور دنیوی و ساماندهی زندگی این جهانی میپردازد و از این لحاظ میتوان آن را «عقل معاش اندیش» نامید. هرچند در تفکر اسلامی –و خصوصا تفکر عرفانی- عقل کلی همواره بر عقل جزوی تقدم و برتری دارد، اما این امر به هیچ وجه به معنای جدایی میان این دو نیست. حتی به پشتوانه حدیث نبوی «من لا معاش له لا معاد له» میتوان این دو را لازم و ملزوم یکدیگر به شمار آورد.[1] عقل جزوی همانگونه که گفتیم عقل تدبیر امور دنیوی است و بر این اساس قطعا میبایست چنین عقلی در ساماندهی امور زندگی، از فضای زندگی –که حوزه معماری است- تا بسیاری امور دیگر موثر بوده باشد. به تعبیر مولانا:
عقل جزوی عقل استخراج نیست جز پذیرای فن و محتاج نیست
قابل تعلیم و فهم است این خرد لیک صاحب وحی تعلیمش دهد
جمله حرفتها یقین از وحی بود اول او، لیک عقل آن را میفزود
به این ترتیب میبینیم که عقل جزوی از منظر مولانا عقلی است که با فنون و حِرَف گوناگون سر و کار دارد؛ فنونی که اصل آنها همگی ریشه در وحی داشته اما بسط و توسعه آن با عقل جزوی است. نکته جالبتر آن است که مولانا این عقل را «خرد» مینامد یعنی همان اصطلاحی که امروزه معادل «عقل» در معنای مدرنیستی کلمه (Rationale) شناخته میشود. بر این اساس در این نگاه، که عقاید بخش مهمی از سنت اسلامی در باب ریشهها و مراتب حرف را نمایندگی میکند، تمام پیشهها و حرفههایی که در تدبیر امور دنیوی به کار میروند، لاجرم با مرتبهای از عقل سر و کار دارند که حساب گری و منطق استدلالی جزء انفکاک ناپذیر آن است. به این ترتیب خردگرایی را باید یکی از اصول اولیه و بدیهی پیشههای اسلامی –و در راس آنها معماری- به شمار آورد. به کار بردن این اصل در شناخت و تحلیل بناهای سنتی مجرایی است که می تواند کلیدی برای فهم بهتر این معماری و بهره برداری موثرتر از آن، در رابطه با معماری معاصر، فراهم آورد.
عقل کامل را قرین کن با خرد تا که باز آید خرد زان خوی بد
گویا همین مقارنت است که به معماری سنتی خصلتی همزمان «زمینی و آسمانی»، «دنیوی و معنوی» و «انسانی و الهی» میبخشد.