دیدن تصاویر ساختمان اداری و نمایشگاهی در ایالت اشتایرمارک اتریش که به واسطۀ صفحات باز و بسته شو، قابلیت تغییر در نمای خارجی دارد و بنابر توضیح، بسته به شرایط شکلهای مختلف به خود میگیرد مرا به فکر واداشت. (تصویر۱، ۲)
اول به دقت و ظرافت اجرا فکر کردم و اینکه چگونه میشود فناوری را به خدمت آرزو و خیال طراح درآورد. سپس فکر کردم که تردید دارم تأثیر باز و بسته شدن صفحاتِ توپُر نما از منظر مخاطب مستقر در درون بنا، به همان کیفیتی باشد که مخاطب بیرونی از آن بهره میبرد. طبعاً نتیجهگیری را موکول به دیدن تصاویری از درون بنا کردم.
عاقبت فکر کردم در چه نمونۀ دیگر معماری مصداقی سراغ دارم که تغییرپذیری عناصر تشکیلدهندۀ نمای ساختمان به یک میزان بر ارزش و اعتبار فضا و منظر بیرونی و درونی بنا بیفزاید؟ بهترین مصداق را در معماری قدیم خودمان یافتم، آنجا که پنجره و درهای قدّی و اُرُسیهای سهدری و پنجدری و گاه هفتدریهای تالارها و نشیمنهای خانه همچون پلکِ چشمان باز و بسته میشوند و هربار معنای جدیدی به فضا میبخشند. میکوشم با کمک تصاویری از خانههای کاشان و یزد و اصفهان این معنا را روشنتر کنم.
فضاهای بستۀ خانۀ قدیم ایرانی، مجموعهای از اتاقهای خُرد و درشتی است که با نظم و قاعده بر گرد فضای باز یا حیاط میانی مینشینند. فضاهای بستۀ اصلی، یا همان تالار و نشیمن که معمولاً اندازۀ درشتتری دارند معمولاً بر میانۀ یکی از نماهای خانه مستقر میشوند و با انواعی از فضاهای بستۀ دیگر مثل گوشوار و غلامگردش به یکدیگر، و به حیاط میانی متصل میگردند. گاه در نماهای طولانی حیاط، علاوه بر نشیمن و تالار میانی، اتاقهای کوچکتری نیز در طرفین اضافه میشوند که معمولاً سهدری هستند، اینها یا با ارسی یا درهایی به فضای بستۀ اصلی متصل میشوند یا بواسطۀ گوشوار و غلامگردش از آن جدا میگردند. تالار و نشیمن ممکن است بلافاصله بر جدارۀ حیاط واقع شوند یا در پسِ فضای نیمباز یا ایوان قرار گیرند. هر فضای بستۀ اصلی به اعتبار تعداد پنجرهای که رو به حیاط دارد، نامی میگیرد: سهدری، پنجدری و گاه هفتدریها نام خود را مدیون تعداد چشمانی هستند که رو به حیاط باز میکنند. (تصویر۳)
حیاط میانی، بازماندۀ قیچیخوردۀ زمین پس از ساخت و ساز نیست. فضای بازِ میانۀ خانه است که همۀ چشمها بدان دوخته شده، بستری است از سبزه و آب که قلبِ خانه است. پنجرهها بجای آنکه جداکنندۀ فضای درون و بیرون باشند، پیونددهندۀ آنهایند. برای همین است که تا روی کف امتداد دارند تا آنانکه در خنکی اتاق بر زمین نشستهاند از منظرۀ حیاط محروم نمانند. درهای دولنگه به طرفین باز میشوند و بر جرزهای بین پنجره میخوابند یا آنچنانکه در ارسیهای ظریف و پرکار برخی خانهها پیشبینی شده کاملاً به بالا و درون جرز کشیده میشوند تا موانع را به حداقل برسانند. (تصویر۴، ۵)
از درون حیاط که بنگریم، باز شدن پنجرهها، همانطور که به فضای درون اعتبار میبخشد، حیاط را نیز بهرهمند میکند. گویی حیاط و فضای باز دست خود را دراز میکنند و با فضای درون یکی میشوند. باز شدن پنجرههای نشیمنی که در پسِ ایوانی پنهان شده بود ایوان را وسعت میبخشد و حیات و زندگانی حیاط میانی را مضاعف میکند، گفتوگویی میان اتاق با ایوان مجاور یا مقابل به راه میاندازد و غوغا دوچندان میشود. (تصویر۶، ۷)
آنگاه که گرما و سرما یا نیاز به سکون و سکوت و خلوت، ساکنین خانه را وامیدارد که پنجرهها را ببندند، پنجرهها محافظان خوبِ فضای درونند. قابهای مفصّل چوبی که شیشههای رنگی یا بیرنگ پنجره را درمیان میگیرند، بقدر کفایت فضای درون را از تابش آفتاب و ورود سرما و مزاحمت اغیار در امان میدارد. گاه، پردۀ کرباسی پشت پنجره، یا لتۀ حصیری هم به کمک میآید و کار را تمام میکند. و اینبار نیز، بستن پنجرهها حیاط را نمیآزارد. طرح پنجرهها آنچنان با آهنگ طرح نمای ساختمان همآواز است که گویی بستنشان طرح نما را کاملتر از پیش هم میکند.
اما، پنجرهها که بسته میشوند، آیا باید نگران فضای درون باشیم؟ بستن پنجره نشاط و صفا را از درون خانه میگیرد؟ خانه محبسی میشود که در آن از نور و رنگ خبری نیست؟ نگران نباشیم، خود را به دست توانای معمار قدیمیِ خود بسپاریم، او دوست ماست! (تصویر۸)
*عکسها از مجموعۀ گنجنامه ـ جلدهای خانههای کاشان، اصفهان و یزد