همسایههایش با بیتفاوتی میگفتند که بارانهای این چند شب خرابش کردهاست؛ باور نکردم. اثر کنشهای مخرب انسانی را روی تن و بدنش آشکارا میدیدم. ضعف و استیصال تمام وجودم را فراگرفت و مستیِ آن هوای بهاری یگانهٔ شهر از سرم پرید؛ «گرچه سپاهان بهشت روی زمین است، لیک نیرزد به یک بهار بروجرد» [1]. گرچه، دیگر نه آن اصفهان نصف جهان است و نه بهار این شهر آن بهاران گذشته. حالا از آن سوی چهارراه اصلی شهر که به این سو، به سینمای قدیمیِ متروک و جای خالی مهمانسرا که مینگری، نمای بدنهٔ شهری مانند دهانِ گشادهٔ دیوصورتی است که دندانهای جلوییاش را کشیده باشند؛ پیکرهٔ آجری و متناسب او میان این خیل بیتناسبی و کجسلیقگی، تعدیلکننده بود و حالا ساخت و سازهای شهر به تمامی زشتی خود را مینمایانَد.
همانگونه که میتوان از سبب ساختن و آبادانی پرسید، میتوان از سبب ویرانی نیز پرسید؛ یک بنا چرا ویران میشود؟ آیا کهنسالی و اسباب طبیعی دست به دست هم دادهاند؟ آیا بنا نشانی از زمامدارانی دارد که امروز نباید نامی و نشانی از آنها باشد؟ آیا ویرانی فایدهای برای کس یا کسانی داشته است؟ دربارهٔ سبب ویرانی مهمانسرای مقدم سخن بسیار است؛ مردم شهرْ باران و باد را سبب خرابی میدانند و آنطور که پیداست، بود و نبود این بنا برای ایشان علیالسّویه است؛ سازمان میراث فرهنگی اقدام خرابکارانهٔ مالک را، و عدهای شهرداری را سبب ویرانی این مهمانسرا میدانند. آنچه مشخص است این است که سبب ویرانی مهمانسرای مقدم، اندیشههای سوداگرانه است؛ چیزی که سالهاست سایهٔ سنگینش را بر ابنیه و آثار تاریخی ایران افکنده است. محل ساخت بنا که امروز در مرکز تجاری شهر واقع شده، قیمتی بیشتر از 63 میلیارد تومان دارد. سالهاست که میراث فرهنگی با مالک این بنا برای بازسازی و مرمت این بنا مذاکره کرده است و اینگونه که پیداست، مالک راضی به همکاری نبوده است. زمان میبَرد تا مسّبب این ویرانی آشکار شود؛ اما آنچه که از روز روشنتر است این است که ویرانی این بنا، فایدههایی برای سوداگرانِ زمین دارد.
غمگینم که ناچارم برای وصف او از فعل گذشته استفاده کنم؛ مهمانسرای مقدم که در سال 1318ش ساخته شد، نخستین محل اسکان مسافران به شیوهٔ مدرن بود. بروجرد که به واسطهٔ واقع شدن بر راههای اصلی از دیرباز، شهری است مسافر پذیر، تنها شهر در حلقهٔ شهرهای اطراف خود است که چنین بنایی با چنین کاربریای داشته است. وجود چنین بنایی، موقعیّت شهر را بر راهها و جوهرهٔ پیدایی و تداوم زندگی شهری را در بروجرد نمایان میکرد که این بر ارزش بنا میافزود. مهمانسرای مقدم از نظر معماری و کاربری کاملاً با هتل و کافه نادری تهران قابل مقایسه بود: موقعیت مرکزی در شهر، همخوانی با کاربریهای مجاور، کافه و پاتوقی در ورودی، حیاطی در میان و ساختمانی دو اشکوبه برای اسکان مسافرین. این بنا میتوانست یک پاتوق شهری باشد؛ پاتوقی که تداوم خاطره را از گذشته به آینده میسر کند، نشانهٔ شهری و شناسنامه و هویتنامهٔ زندگی در آن باشد. بودها و میشدها و ایکاشها پیرامون این بنا بسیار است. میکوشم تا در نخستین فرصت، یک بررسی فراگیر پیرامون معماری، موقعیت شهری و فراشهری این مهمانسرا در اینجا عرضه کنم.
[1] میرزا حبیب قاآنی.