نام آیینهخانه در معماری ایرانی بیش از هرچیز با نام تالاری از اصفهان دوره صفوی گره خورده است؛ تا آنجا که در منابع عمومی فرهنگ لغت فارسی، چون دهخدا و معین، جستجوی این نام بیش از هرچیز با اشاره به نام همین بنا همراه است. بنای آیینهخانه تالاری در باغ سعادتآباد اصفهان بود که دوره ساخت آن به زمان شاهعباس دوم و بنا به روایتی شاهصفی (پدر شاهعباس دوم) بازمیگردد. این اختلاف در زمان ساخت بنا از آنجا ناشی میگردد که در منابع تاریخی از جمله خلاصه السیر خواجگی اصفهانی و خلدبرین واله قزوینی به بارعام شاه صفی در عمارت آیینهخانه پس از طی یک دوره بیماری اشاره شده است و در قصص الخاقانی نیز از شاعری به نام میرازامظفر ترکه ابیاتی در توصیف آیینهخانه شاه صفی نقل شده است، ازجمله آنها این است:
این جلوهگاه کیست که در هر طرف در او صورتنمای گشته ز یکدیگر آینه
عشرتسرای شاه صفی دان کزو بود روشن چراغ اختر چشم هر آینه
این اشارات و ابیات باعث گردیده برخی دانشوران تاریخ معماری ایران، از جمله سوسن بابایی، انتساب آیینهخانه به دوره شاهصفی را قطعی بدانند. از سوی دیگر اسناد تاریخی متقنی از دوره صفویه وجود دارد که ساخت مجموعه کاخها و عمارات باغ سعادتآباد را، که آیینهخانه هم جزئی از آن بوده، در عصر شاهعباس دوم صفوی مسلّم میسازد. مرحوم هنرفر در اثر سترگ خود گنجینه آثار تاریخی اصفهان سعی کرده این اختلاف را اینگونه جمع کند: «مجموعه بناهای آیینه خانه و هفت دست در دوره شاه صفی شروع به ساختمان شده [بر مبنای اشعار میرزا مظفر] و در عهد شاه عباس دوم به اتمام رسیده است» (هنرفر، ۱۳۵۰، ۵۷۶). اما این با متون عصر صفوی، ازجمله مثنوی گلزار سعادت یا خلد برین واله قزوینی که از فرمان یافتن و ساخت ابنیه باغ سعادتآباد صرفاً در عصر شاه عباس دوم حکایت میکنند، چندان جور در نمیآید.
این موضوع در جستجویی که به منظور تبارشناسی تالارهای صفوی به همراه همکار ارجمند، سرکار خانم نامآور، به انجام رساندیم -و امید است محتوای آن بهزودی در قالب مقالهای منتشر گردد- محل مداقّه قرار گرفت و تامل در آن دو یافته مهم درباب بنای آیینهخانه دربرداشت. نخست آنکه بنایی که امروزه شهرهترین آیینهخانه معماری ایران است، به احتمال زیاد در زمان ساخت بنا چنین نامیده نمیشده است. نه شاردن و نه کمپفر، که هر دو در توصیف کاخها و باغهای صفویان دقیق و در بسیاری موارد مقید به ثبت نامهایند، در توصیف خود از بناهای باغ سعادتآباد از عمارت یا تالاری به این نام یاد نکردهاند. علاوه بر اینها تحقیقی که همکار ارجمند، سرکار خانم شهیدی، بر مثنوی گلزار سعادت انجام داده نشان میدهد که در این اثر نیز ذکری از نام آیینهخانه نرفته و تالار موسوم به آیینهخانه بدون آنکه نام خاصی به بنا اطلاق شود، در این مثنوی توصیف شده است (شهیدی، ۱۳۹۵، ۷۵).
یافته دیگر نشان میداد که هرچند وجود بنایی تحت نام آیینهخانه در باغ سعادتآباد محل تردید است، اما وجود بنا، و درستتر بناهایی، به همین نام در در دورة صفویه تردید ناپذیر است و احتمالاً یکی از همین بناها بوده که در اقوال پیشگفته راجعبه آیینهخانة شاه صفی مورداشاره قرار گرفته است. شاردن حداقل دو بنا از این دست را توصیف کرده است. وی در توصیف حرم سلطنتی به چهار عمارت بزرگ اشاره میکند که سومین آنها دیوان آینه است زیرا دیوارها و حتی سقف این عمارت را با آینه ساختهاند (شاردن، ۱۳۶۲، ص۸۵). همو در توصیف مسیری که از میدان نو به سوی قصر سلطنتی می رود، به سرپوشیدهای اشاره میکند که روی آن بنایی است موسوم به آینهخانه، زیرا در آن آینههای سنگی زیبایی به کار رفته است (منبع پیشین، ص۹۴). این اشارات به همراه توضیحاتِ شاردن فرضی تازه را درباب آیینهخانه در تاریخ معماری ایران، و به صورت خاص دوره صفوی، مطرح میکند: آیینهخانه در این زمان نه نام بنایی خاص که در واقع اسمی عام است که در توصیف هر بنایی که دیواره های آن (یا بخشی از آن) از آیینه پوشیده شده باشد به کار میرفته است.
این فرض، یعنی آیینهخانه به مثابه یک «اسم عام»، را شواهدی از اشعار شاعران نیمه دوم عصر صفوی، بهویژه شاعران سبک هندی، تایید میکند. در اشعار شاعرانی چون صائب تبریزی و بیدل دهلوی به کرّات نام آیینهخانه به کار رفته بدون آنکه هدف از آن اشاره به بنایی خاص باشد. این دست اشعار و محتوای آنها چنان است که حتی برمبنای چنین اشعاری میتوان برخی ویژگیها و کارکردهای بنای آیینه خانه را نیز دریافت؛ در اینجا به سه ویژگی از این دست اشاره میشود. نخستین ویژگی -که از نام بنا نیز برمیآید و شاردن هم به آن اشاره کرده- اهمیت اساسی آینه، در چنین بناهایی است:
روشندلان ز پرتو مهرند بینیاز / شمع و چراغ خانة آیینه آیینه است. (صائب تبریزی)
هر پاره دلم چمنی از نگاه اوست / آیینه چون شکست[ه] شد آیینهخانه است. (بینش کشمیری)
هرسو نظر گشودیم زان جلوه رنگ دارد / آیینهخانهها را یک عکس تنگ دارد. (بیدل دهلوی)
ویژگی دیگر چنین فضاهایی کثرت تصاویر و جلوهها در آنهاست که از خصلت انعکاسی آیینه حاصل میگردد و نوعی جلوهگری را به چنین فضایی منتسب میسازد. این ویژگی به کرّات در اشعار شاعرانی چون بیدل و صائب تکرار شده از باب مثال:
فضای دشت و در آیینهخانه است ای صبح / تبسمی کن و بر صنعت بهار بناز (بیدل دهلوی)
افتادهای تو در غلط از کثرت مثال / یک عکس بیش در همه آیینهخانه نیست (صائب تبریزی)
مشو بار روشنضمیران که گردد / ز یک تن پر از خلق آیینهخانه (صائب تبریزی)
ویژگی بعدی -که تا حد زیادی وابسته به ویژگی قبل است- حیرتافزا بودن چنین فضاهایی است:
حیرت دمیدهام گل داغم بهانهای است / طاووس جلوهزار تو آیینهخانهای است. (بیدل دهلوی)
حیرت امان نمیدهدم تا نفس کشم / بیچاره طوطیای که در آیینهخانه است. (صائب تبریزی)
سرانجام آخرین ویژگی که با مروری گذرا بر چنین ابیاتی میتوان دریافت، جنبه خلوتگاهی فضای آیینهخانه است:
صائب مجو کدورت خاطر ز عارفان / غیر از صفای وقت در آیینه خانه چیست؟ (صائب تبریزی)
چه ساده است توانگر که با سیاهدلی / صفای وقت ز آیینهخانه میطلبد (صائب تبریزی)
بیت آخر علاوه بر تاکید بر ویژگی فضایی پیشگفته، این مهم را نیز آشکار میسازد که آیینهخانه در زمان صائبتبریزی بنایی بوده که توانگران بهطور معمول به ساخت آن اقدام میکردهاند و جنبه عام این پدیده را در معماری عصر صفوی تاکید میکند.
به این ترتیب برمبنای آنچه آمد آیینهخانه را میتوان نوعی گونه-بنا در معماری دوره صفویه به شمار آورد که نامِ آن از اطلاق جزء به کل (چون چهارصفه و نظایر آن) حاصل آمده و در آن ویژگی جزئی از بنا (یعنی تالار یا اتاق آیینهخانه) به کل بنا تعمیم داده شده است. هرچند براساس ابیاتی در مثنوی دوحه الازهار عبدیبیگ نخستین آیینهخانه را به عصر شاه طهماسب منسوب میسازند، اما نقطه آغازین این گونه-بنا و سیر تحول آن، حداقل برای نگارنده، چندان روشن نیست؛ با این وصف نگاهی به اشعار شاعران سبک هندی نشان میدهد این گونه-بنا در نیمه دوم عصر صفوی کاملا شناختهشده بوده تا آنجا که در تخیل شعری شاعران این عصر نیز وارد شده است. اینکه تالار آیینهخانه اصفهان از چه زمان به این نام شهره شده میتواند موضوع تحقیق جداگانه باشد اما نگارنده بعید نمیداند که این بنا سالها بعد از ساخت، مثلا در دوره قاجار، آینهپوش و از آنجا به آیینهخانه نامبردار شده باشد؛ خاصه که میدانیم فتحعلیشاه قاجار، که آینهکاری تالار آینه کاخ گلستان در زمان او آغاز شد، به مجموعه کاخهای باغ سعادت آباد (موسوم به هفتدست) علاقه زیادی داشت و در همین مکان نیز درگذشت.
منابع
شاردن، ژان ۱۳۶۲. سفرنامه شاردن (قسمتشهراصفهان). ترجمه حسينعريضي. تهران: انتشارات نگاه.
شهیدی مارنانی، نازنین. ۱۳۹۵. «باغ سعادت آباد اصفهان در آینه مثنوی گلزار سعادت». دوفصلنامه مطالعات معماری ایران. سال پنجم. شماره ۹: صص ۸۵-۶۷.
هنرفر، لطف الله ۱۳۵۰. گنجینه آثار تاریخی اصفهان. اصفهان: کتابفروشی ثقفی.