میخواهم کتابی را معرفی کنم، کتابی کوچک و سبک و آسان برای خواندن. نام کتاب «هنر ویرایش» است، دربارهٔ یک ویراستار مشهور ادبی به نام «رابرت گاتلیب Robert Gottlieb». کتاب میخواهد نقش او را در شکلگیری آثاری که ویرایش کرده است نشان دهد. و مهم است بدانیم که او نه به عنوان ویراستار فنی، که کارش بازبینی متنها از نظر دستور زبان و قواعد نگارش است، که به عنوان «سرویراستار» معرفی میشود. کسی که با نویسنده همراه میگردد و او را در خلق اثری منسجم و مؤثر کمک میکند.
کتاب حاوی بحثی نظری درباب جایگاه سرویراستار نیست، مجموعهای است از خاطرهگویی و اظهار نظر از سوی نویسندگانی که گاتلیب با ایشان کار کرده و خود او؛ که از خلال آنها با خصوصیات و شیوهٔ کار سرویراستار و جایگاهش در تهیه و تولید یک اثر ادبی آشنا میشویم. «هنر ویرایش» کتابی است حاوی مصداقها و تجربههایی که به سادگی میتواند گزارشی از پشت پردهٔ تهیه و تولید چند اثر ادبی تلقی شود که آگاهی از آن خالی از لطف نیست. اما با تأملی بیشتر، درسهای مهمی در هرگونه تولید خلاقانه و نقد آثار در خود دارد.
من این کتاب را از قضا موقعی خواندم که مشغول به تهیهٔ مجموعهای از نقد آثار معماری بودم. و پس از آن با خود فکر کردم که سرویراستار خوب درواقع منتقدی خوب است. همچنانکه منتقد خوب، آنجا که در جریان تولید یک اثر هنری نقش ایفا میکند یا موقعی که پس از تولید آن به نیت کشفِ حقیقتِ اثر، آن را تجزیه و تحلیل میکند، درحقیقت نقش یک سرویراستار متبحر را برعهده میگیرد. مثلاً در حوزهٔ طراحی معماری، طراحی که در حین خلق اثر معماری بارها کار خود را ارزیابی میکند و میان نیت، ایدهٔ اولیه، سازمان کلی طرح و اجزای آن میرود و برمیگردد، همکاران و مشاوران او، آموزگار طراحی، کارفرمای طرح، استفادهکنندگان و خلاصه همهٔ کسانی که بدنبال مناسبترین نتیجه از خلق یک اثر معماریاند منتقدان آن اثر، و به تعبیر کتاب «هنر ویرایش»، سرویراستاران آن هستند.
امیدوارم کتاب را بیابید و بخوانید. قصد ندارم با نقل جزئیاتِ کتاب لذت خواندنش را از شما بگیرم، اما منتخبی از متن کتاب را در اینجا میآورم. با این نیت که به خواندن و تأمل در آن ترغیبتان کنم.
منتخبی از کتاب «هنر ویرایش»
• به نظر من هر نویسندهای باید این کلمات را مثل کلمهٔ «آمبولانس» روی آمبولانسها، به صورت معکوس روی پیشانیاش خالکوبی کند: همه به ویراستار احتیاج دارند.
• آنچه باب [رابرت گاتلیب] را به ویراستاری بزرگ و احتمالاً بهترین ویراستار زمانهٔ خود تبدیل میکند این است که او همه چیز خوانده، بهترین گفتهها و اندیشهها را هضم کرده و موقع قضاوت دربارهٔ آثار نویسندگان از این کولهبار تجربه بهره میگیرد.
• مفیدترین لحظهها برای من زمانی است که چیزی در کتاب باب را آشفته میکند. او خوانندهٔ بینظیری است و خود را کاملاً به متن تسلیم میکند. بنابراین وقتی تشخیص میدهد که چیزی ناجور است یا متقاعدکننده نیست یا او را سردرگم میکند، میفهمم باید دوباره به آن بپردازم.
• ویرایش مستلزم آن است که همیشه ذهن باز و پذیرا داشته باشید. [...] این امر اجتنابناپذیر است که یکی از کتابهای نویسندهای را به آثار دیگرش ترجیح بدهید. اما وقتی دستنویسی را ویرایش میکنید، این نکته نباید برایتان اهمیت داشته باشد. باید درون آن کتاب قرار بگیرید و نهایت تلاشتان را بکنید که کتاب را تا حد ممکن خوب از کار دربیاورید.
• در تجربهٔ نویسندگی من، نوشتن با یک فکر کلی شروع میشود، چیزی که نسبتاً به وضوح میشود آن را دید. انگار روی ساحل ایستادهاید و دارید یک کشتی را در اقیانوس تماشا میکنید. در آغاز تمام کشتی را میبینید؛ اما بعد از شروع کار، در موتورخانه هستید و دیگر کشتی را نمیبینید. تنها چیزی که میبینید لوله است و روغن و لوازم موتورخانه؛ ناگزیرید نمای بیرونی کشتی را تصور کنید. ویراستار واقعاً خوب کسی است که هنوز روی ساحل ایستاده و میتواند بگوید «آهای، من دارم کشتیات را تماشا میکنم. دماغه ندارد، دکل جلو کج است، انگار پروانههایش هم تعمیر لازم دارد.»
• وظیفهٔ ویراستار این است که بفهمد کتاب به چه چیزی احتیاج دارد، نویسنده است که باید آن را بپروراند.
• ویرایش صرفاً عبارت است از رعایت عقل سلیم یک کتابخوانِ خوب.