۱. معاصر چیست؟۱ وقتی از معاصریّت۲ در معماری و هنر و تاریخِ ایران حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
۲. امیرکبیر را به سالِ ۱۲۶۸ق/ ۱۸۵۲م در حمام فینِ کاشان کشتند، زمانی که در کاخِ بلورینِ لندن نمایشگاهِ جهانی بر پا بود و گوستاو فلوبر مادام بوواری را مینوشت. حدود ده سال بعد، به سالِ ۱۸۶۲- ۱۸۶۳م، ادوارد مانه تابلوِ ناهار در سبزهزار را کشید، وقتی که ابوالحسن خانِ صنیع الملکِ غفّاری از تصویرپردازیِ نسخۀ مصوّرِ هزار و یک شب فارغ شده و در نقاشخانۀ دولتیِ ارگِ سلطانی سرگرمِ تدریسِ نقاشی بود. دو سه سال بعد، در سالِ ۱۸۶۶م، انتشارِ جنایت و مکافاتِ داستایوسکی آغاز شد، در همان زمانی که شمس العماره به مباشرتِ دوستعلیخانِ معیر الممالک ساخته میشد. به سالِ ۱۳۰۴ق/ ۱۸۸۷م، تقریباً همزمان با ساخته شدنِ عمارتِ خوابگاه در اندرونیِ کاخِ گلستان، ساختِ برجِ ایفل هم آغاز شد. خانۀ روبیِ فرانک لوید رایت در حدودِ سال ۱۹۰۹م/ ۱۲۸۷ش ساخته شد، یعنی در بحبوحۀ جنبشِ مشروطه، زمانی که میرزا مهدی خانِ شقاقی هنوز سالم بود و شاید کارهایی هم در دست داشت. تابلوِ دوشیزگانِ آوینیون را پیکاسو دو سال پیش از آن، به سالِ ۱۹۰۷م/ ۱۲۸۵ش، کشیده بود، یعنی درست در سرآغازِ جنبشِ مشروطه، زمانی که کمال الملک مشغولِ تصویر کردنِ چهرۀ علیرضاخانِ عضد الملک بود. از اینها، کدام یک معاصر است؟
۳. سلطنتِ نیمبندِ احمد شاهِ قاجار از ۱۲۸۸ش/ ۱۹۰۹م تا ۱۳۰۴ش/ ۱۹۲۵م طول کشید. انقلابِ اکتبرِ ۱۹۱۷م روسیه در خلالِ همین سالها رخ داد. با این حال، احتمالاً در ذهن و ضمیرِ بسیاری از ایرانیان، احمدشاهِ قاجار و سلطنتش از تاریخِ معاصر دورتر است تا انقلابِ اکتبرِ روسیه، همچنان که احتمالاً ممتحن الدوله و صنیع الملک و کمال الملک در شمارِ هنرمندان و معماران معاصر نیستند؛ اما رایت و مانه و پیکاسو در زمرۀ معاصراناند.
۴. احتمالاً بخشی از این ناسازگاری به سببِ غرابتِ «دیگری» است. به واسطۀ همین غرابت است که گاه رویدادهای تاریخی و هنری و معماریِ فرنگی را سهلتر در قلمروِ معاصر به حساب میآوریم، رویدادهایی که بسا خودِ فرنگیان معاصر نمیشمارند. البته در بابِ معاصریت، معیارهای نادقیق و نانوشتۀ دیگری هم هست؛ از جمله اینکه معاصرْ امری مربوط به سدۀ حاضر است.۳ بر این مبنا، تابلوِ دوشیزگانِ آوینیونِ پیکاسو، به حسابِ تقویمِ میلادی، اثری معاصر است؛۴ اما تکچهرۀ علیرضاخانِ عضدالملک، که همزمان با آن کشیده شده، به حسابِ تقویمِ خورشیدی، معاصر نیست. بر همین سیاق، تاجگذاریِ رضاشاهِ پهلوی رویدادی در تاریخِ معاصر است؛ اما تاجگذاریِ احمدشاهِ قاجار در قلمروِ معاصر نیست یا از آن دور است. با این حال، از وجهی دیگر، در این مقایسهها و تحلیلهای نادقیق، حقیقتی نهفته است: در گذار از سدۀ سیزدهم به چهاردهم خورشیدی، با تغییرِ ساختارِ حکومتی و دیوانی و اجتماعیِ ایران، جهانِ ایرانیان دگرگون شد.
۵. باری، معاصر چیست؟ و یا دقیقتر، در ایران، معاصر چیست؟ معاصریت، در لفظ، به هر دو یا چند چیزِ همعصر دلالت دارد و به این تعبیر، مفهومی ابژکتیو است؛ اما امروزه به ندرت در چنین معنایی به کار میرود. وقتی این اصطلاح را در ترکیبهایی چون معماری و هنر و تاریخِ معاصر به کار میبریم، مرادمان معاصر بودگیِ آنها با «ما» است. به این تعبیر، معاصریت مفهومی سوبژکتیو است. بنابراین، پرسش از چیستیِ معاصریت به پرسش از ما و عصر ما حواله داده میشود. به سخنِ دیگر، در اینجا پرسشِ اصلی آن است که ما کیستیم و ویژگیِ عصرِ ما چیست.
۶. به تعبیری، مهمترین ویژگیِ ما و زمانۀ ما مدرنیّت و تجدد۵ است. اگر این را بپذیریم، چیزی معاصر است که به واسطۀ مدرن و جدید بودنش در افقِ زمانۀ ما قرار بگیرد؛ و این تلقیای دقیقتر و عمیقتر از مفهومِ معاصریت است. از این منظر است که تابلوِ استنساخِ محمودخانِ ملک الشعرا ــ که به سال ۱۳۰۸ق/ ح۱۲۶۹ش کشیده شده ــ اثری معاصر است. همچنین است نقاشیهای هزار و یک شبِ صنیع الملک و تکچهرۀ علیرضاخانِ عضدالملک و شمس العماره و عمارتِ خوابگاه.
۷. با این حال، امرِ معاصر عیناً همان امرِ امروزه نیست. میان این دو تفاوتی هست که فقط به تقدّم و تأخرِ زمانیشان مربوط نیست. چنانکه آگامبن میگوید، احساسِ معاصریت مستلزمِ نوعی نگریستن با فاصله است که همزمان واجدِ پیوستگی و نیز گسستگی است. بنابراین، امرِ معاصر، در عینِ آنکه در افقِ زمانیِ ماست، از ما فاصله دارد. این فاصله نه به سببِ بُعدِ تاریخی آن امر، که به سببِ منظرِ منتخبِ ماست، منظری که اساساً و لاجرم تاریخی است.
پینوشتها
[۱] - آگامبن خطابهای دارد با همین عنوان. نک: جورجو آگامبن. «معاصر چیست؟». در آپاراتوس چیست؟. ترجمۀ یاسر همّتی. تهران: رخداد نو، ۱۳۸۹، ص۵۳- ۷۰.
[۲] - ساختار اصطلاح معاصریت را از داریوش آشوری وام گرفتهام. نک: داریوش آشوری. ما و مدرنیّت. تهران: مؤسسۀ فرهنگی صراط، ۱۳۸۷.
[۳] - از همین روست که گاه اختلافِ تقویمِ میلادی و خورشیدی ابهامهایی را در بابِ معاصریتِ چیزها به وجود میآورد.
[۴] - هنوز چیزی از سدۀ بیستم نگذشته و گویی ردّ آن در سدۀ حاضر همچنان ادامه دارد.
[۵] - بعضی مدرنیت و تجدد را عینِ هم و بعضی دیگر متفاوت دانستهاند؛ اما در اینجا، این مناقشه تفاوتی در بحث من ایجاد نمیکند.