×

جستجو

مورخ و واقعیات او

یادداشتی به بهانۀ «پرسش از حقیقت در تاریخ» در برنامۀ کتاب‌باز، پخش‌شده از شبکۀ نسیم، در تاریخ ۱۷ بهمن ۹۶

به دعوت حسین دهباشی، شاید پس از ماه‌ها، تلویزیون خانۀ ما روشن شد. حسین دهباشی، مورخ و مستندساز، مهمان برنامه‌ای بود به نام کتاب‌باز. آن طور که از ظاهر برنامه و توضیح سروش صحت، مجری برنامه، بر می‌آمد، قصد برنامۀ کتاب‌باز آشنا کردن مردم با نویسندگان و آشتی دادن آنها با کتاب است و مخاطبش عموم مردم‌اند.

بخش اول گفتگو بهانۀ نوشتن این یادداشت‌ شد. سروش صحت جایی در ابتدای برنامه پرسید که چه طور می‌توانیم به تاریخ استناد کنیم در حالی که در تجربۀ شخصی می‌بینیم که وقتی کسی خاطره‌ای را با فاصلۀ زمانی برای ما مجدد تعریف می‌کند، روایت او در مقایسه با دفعۀ اولی که خاطره را تعریف کرده در جزئیات تفاوت دارد. حسین دهباشی پاسخ داد که باید به منابع درجه اول رجوع کنیم و بعد سروش صحت با هوشمندی گفت حتی منابع درجۀ اول هم معتبر نیست، چون موضع‌گیری‌های راوی در آن مؤثر است، این اثر ممکن است خودآگاه باشد یا ناخودآگاه. اینجا حسین دهباشی از مثالی استفاده کرد برای بیان دشواری یافتن حقیقت در تاریخ: پیدا کردن مورچۀ سیاه بر سنگی سیاه در دل شب، و در ادامه گفت یافتن حقیقت در وقایع تاریخی بسیار دشوار است.

پرسش اینجاست: حقیقت در واقعۀ تاریخی چیست؟

فرض کنید من و آقایان حسین دهباشی و سروش صحت و سایر دست‌اندرکاران این برنامه یکدیگر را می‌شناسیم و پیش از شروع فیلم‌برداری در استودیو حاضر بودیم و گفتگو می‌کردیم. لیوانی روی زمین شکسته است. خانم الف وارد می‌شود و از ما می‌پرسد لیوان چرا شکسته است؟ خانم الف جویای حقیقت شکستن لیوان است و من و آقای دهباشی هر دو قصد داریم به ایشان راست بگوییم و فریبشان ندهیم. آقای دهباشی، احتمالا با کمی شرمندگی، می‌گوید من و آقای صحت گرم صحبت بودیم و من حواسم به لیوان روی میز نبود، دستم به لیوان خورد و لیوان به زمین افتاد و شکست و از بیان این توضیح واضح هم صرف نظر می‌کنند که جاذبۀ زمین سبب می‌شود اجسام به سمت زمین کشیده شوند و جنس مولکول‌های لیوان طوری است که در اثر ضربه از هم گسیخته می‌شود و به این پدیدۀ طبیعی شکستن می‌گوییم.

پس از شنیدن توضیح آقای دهباشی، من در پاسخ به خانم الف می‌گویم، آقای ب را که می‌شناسی، شورچشم است. دیروز گفت چه لیوان‌های قشنگی خریدید، از هرچه خوشش بیاید نیست و نابود می‌شود.

هم من و هم آقای دهباشی در صحنه حضور داشتیم و لیوان جلوی ما شکسته است، هر دوی ما راستش را به خانم الف گفتیم. روایت آقای دهباشی از شکستن لیوان حقیقت دارد یا روایت من؟ حقیقت کجای روایت تاریخی ایستاده است؟ کجای این تاریکی باید دنبال مورچۀ سیاه بگردیم؟

ممکن است جستجوی حقیقت توسط خانم الف به چند شیوه ادامه پیدا کند:

احتمال اول: خانم الف رو به من می‌کنند که این مزخرفات چیست که بهم می‌بافی. ناسلامتی شما درس‌خوانده‌ای، قرن بیست‌ویکم است. این خرافات را در دانشکدۀ معماری درس می‌دهند؟ شورچشمی کدام است!

احتمال دوم: خانم الف رو به آقای دهباشی می‌کنند و می‌گویند ناراحت نباشید، توانایی راست می‌گوید، ب شورچشم است و مقصر شما نیستید. شما هم نبودید این لیوان یک جور دیگری می‌شکست، فدای سرتان. خدا بلای ب را از سر ما دور کند.

حقیقت کجاست؟ واقعاً چه اتفاقی افتاده است؟ چرا لیوان شکسته است؟

به دغدغۀ ذهنی اغلب خوانندگان این یادداشت برگردیم: چگونه دیر سن‌دنی درست در سال ۱۱۴۴م تغییر کرد و چرا در آن زمان و نه قبل و بعد از آن این تغییر ممکن شد؟ چرا مغولان به ایران حمله کردند؟ چرا کریم پیرنیا پس از رها کردن مدرسۀ معماری، به مدرسۀ معماری بازگشت و تاریخ معماری تدریس کرد؟ چه سازوکاری ساخت پل طبیعت را ممکن کرد؟ حقیقت کجای این سنگ سیاه در این شب تاریک می‌خزد؟

برگردیم به داستان من و آقای دهباشی و لیوان شکسته. اگر خانم الف مثل من به شورچشمی اعتقاد داشته باشد، پرسش بعدی او احتمالا دربارۀ شواهد دیگری است که شورچشمی آقای ب را تأیید کند، مثلا می‌پرسد از آن تابلوی دم در که در روز برفی افتاد و شکست هم ب تعریف کرده بود و من با تأسف سرم را تکان خواهم داد. جستجوی حقیقت شکستن لیوان با یافتن شواهد شورچشمی آقای ب ادامه پیدا می‌کند. اگر خانم الف به شورچشمی اعتقاد نداشته باشد، بعد از توبیخ من، پرسش بعدی می‌تواند از موضوع گفتگویی باشد که بین آقای صحت و آقای دهباشی جریان داشته که سبب حواس‌پرتی آقای دهباشی شده است.

از اینجاست که سیر روایت‌های تاریخی صحیح و در عین حال متفاوت از هم جدا می‌شود، از آنچه مورخ درست و گفتنی می‌پندارد. روایت‌هایی که اختلافشان در سال تغییر سن‌دنی یا نام معماری نیست که نقشه‌های پل طبیعت را امضا کرده است. روایت‌هایی که در مبانی با هم اختلاف دارند و اختلاف در مبانی پرسش‌های مختلفی را پیش روی مورخ گذاشته است و نتیجتاً از سندهای واحد و معتبر تفسیرهای مختلفی را ممکن کرده است، تفسیرهای صحیح که مبانی مختلفی دارند. تاریخ معماری‌ای که معمار را هنرمندی می‌داند که قابله‌وار روح زمانه را در اثرش متجلی کرده است با تاریخ معماری‌ای که معمار را جزوی از سازوکار اجتماعی می‌داند که اثر معماری را تولید می‌کند، یک‌سره متفاوت است. بزنگاه حقیقت در تاریخ و در تاریخ معماری اینجاست: کیستی انسان و چگونگی اثرش در عالم.

روایت‌های تاریخی از منظرهای مختلف وضع فعلیمان را به ما می‌شناسانند. هر کدام عالم زمانمند و مکانمند و عوامل مؤثر بر آن را در حیطۀ موضوعی که برگزیده‌اند به ما معرفی کرده‌اند و ما را در نسبتی قرار می‌دهند با مرتبه‌ای از عالمی که در آن واقعیم؛ مرتبۀ مکانمند و زمانمند عالم. روایت‌های تاریخ در پی شناساندن انسان‌ و امکانات اویند. این فهم‌های متفاوت و گاهی متناقض از رخدادهای گذشته را نباید بازی با کلمات و «انگور» یا «عنب» نامیدن شی‌ای واحد دانست. هر فهم مسئولیت‌ها و تبعات خاص خود را در پی دارد. دیر سن‌دنی در ۱۱۴۴م تغییر کرد؛ اینکه این تغییر را چه بفهمیم و آن را شاهد یا علت چه بدانیم در حالتی اغراق‌آمیز شبیه به فهم‌های ممکن از واقعۀ اژدها شدن عصای موسی(ع) است. اژدها شدن عصا واقعه‌ای است که رخ داده و تغییرناپذیر است، اگر آن را معجزه بدانیم مسئولیت‌ها و تکالیف خاصی را متوجه خود می‌دانیم و اگر آن را سحر بدانیم مسئولیت‌ها و تکالیفی دیگر. در اینکه هر رویداد را بر چه مبنایی تفسیر کنیم و آن را چگونه بفهمیم آزاد و مختاریم؛ ولی در پذیرش مسئولیت‌ها و تبعات ناشی از شناختمان مجبوریم و بی‌اختیار؛ و هر راهی را پایانی است مقدر.

حقیقت اینجاست، نه در آنچه گذشته است.

*نام یادداشت، مورخ و واقعیات او، برگرفته از عنوان فصل اول کتاب تاریخ چیست؟، نوشتۀ ئی. ایچ. کار است.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر