×

جستجو

پیش‌گفتار ویراست سوم کتاب تاریخ جهانی معماری

پیش‌گفتار ویراست سوم کتاب تاریخ جهانی معماری

نوشتهٔ فرانسیس دی.کی. چینگ، مارک یارزومبک و ویکرامادیتیا پراکاش

ترجمهٔ سیدمجید میرنظامی

تاریخ جهانی معماری چیست؟ البته نمی‌توان پاسخ یکّه‌ای به این پرسش داد، درست همان‌طور که فقط یک راه برای تعریف کلمه‌هایی چون جهانی، تاریخ و معماری وجود ندارد. با این حال، معنای این کلمه‌ها کاملاً نامحدود نیست و در اینجا به‌منزلهٔ بُردارهایی عمل می‌کنند که به ما در ساختن روایت‌های این مجلد کمک کرده‌اند. ما امیدواریم که با این کتاب بحثی را دربارهٔ این اصطلاح‌ها برانگیزیم و در عین حال چارچوبی را فراهم کنیم که دانشجویان بتوانند از آن برای شروع بحث در کلاس استفاده کنند.

این کتاب از محدودیت‌هایی که ضروریِ کلاس درس است، فراتر می‌رود؛ یعنی جایی که معلم در یک یا حتی دو نیمسال، باید محتوای آموزش را براساس تعدادی از عوامل محدود کند. خواننده باید بفهمد که همیشه چیزی فراتر از افق دید قرار دارد. با اینکه هر کتابی از این دست ناگزیر باید از نظر شمول موضوعی گزینشی باشد، ما تلاش کرده‌ایم بخش وسیعی از جهان را با همهٔ تنوعش پوشش دهیم. در همان حال، کتاب نمی‌خواهد دایرةالمعارفی از همهٔ مصنوعات بشر باشد؛ و نیز فرض نمی‌گیرد که بر هرآنچه از جنس معماری است، یک اصل جهان‌روا حاکم است. بناهای گنجانده‌شده در کتاب برای ما چیزی بیش از صرفاً یادمان‌هایی از دستاورد است. ما آن‌ها را به‌منزلهٔ قطعاتی می‌بینیم که به ما امکان می‌دهند درهم‌تنیدگی سیاق‌های اجتماعی، سیاسی، مذهبی و اقتصادی را که در آن قرار گرفته‌اند، بهتر درک کنیم. تا جایی که ممکن است بر بافت‌های شهری و همچنین بر مصالح و سطوح تاکید می‌کنیم. ما همچنین سعی کرده‌ایم به‌اندازهٔ کمیت، بر کیفیت نیز تأکید داشته باشیم. از چنان منظری، کلمهٔ جهانی (Global) در عنوان کتاب آن‌قدر که نشانهٔ افقی دانشورانه است، بر مفهومی جغرافیایی دلالت نمی‌کند. بدان معنی، این کتاب مجموع همهٔ تاریخ های محلی نیست. این کتاب رسالتش را به رشتهٔ معماری معطوف کرده است که ما را ملزم به دیدن اتصال‌ها، تنش‌ها و پیوستگی‌هایی می‌کند که از چشم‌اندازهای به‌اصطلاح محلی فراتر می‌رود. از این جنبه، روایت ما فقط یکی از انواع روایت‌های ممکن است.

همزمانی (Synchrony) را در حکم چارچوب قدرتمندی برای بحث‌هایمان به کار گرفته‌ایم. برای مثال، به همان اندازه که امروزه در کشور کُره جار می‌زنند قصر گیونگباک (Gyeongbok Palace) مثالی از معماری سنتی کره‌ای است، ما خاطرنشان می‌کنیم که این بنا به عملیات ساختمانی اوراسیایی‌ای نیز تعلق دارد که از ژاپن (ویلای سلطنتی کاتسورا) تا چین (پکن و قبرهای مینگ)، ایران (اصفهان)، هند (تاج محل)، ترکیه (مجموعهٔ سلیمانیه)، ایتالیا (باسیلیکای سن پیتر و ویلا روتوندا)، فرانسه (شامبور) و روسیه (کلیسای جامع عروج) کشیده شده است. در برخی از نمونه‌ها می‌توان پنداشت که اطلاعات از مکانی به مکان دیگری جریان داشته است. اما چنین حرکتی خودش لازمه‌ای برای اینکه آن معماری را «جهانی» بدانیم نیست. برای ما کافی است بدانیم این سازه‌ها معاصر هم هستند و هرکدام تاریخ خاص خودشان را دارند. اگر اتصال‌های اضافه‌ای حاصل از تجارت، جنگ یا سایر صورت‌های ارتباط در کار بود، برای ما نسبت به معاصربودگی فرع تلقی می‌شود.

این بدان معنا نیست که روایت ما منحصر به داستان بناها و محوطه‌های منفرد است، فقط بدین معنی است که بین توضیح نحوهٔ کارکرد یک بنا و نحوهٔ قرارگیری آن در دنیای تأثیرات و ارتباطاتش، نوعی دادوستد وجود دارد. بنابراین، ما سعی کرده‌ایم به ویژگی‌های هر بنای منفردی پایبند بمانیم و در عین حال اذعان کنیم که هر پروژهٔ معماری‌ همیشه در جهانی بزرگتر - و حتی یک جهان‌بینی - جاگیر شده است که مستقیم و غیرمستقیم بر آن تأثیر می‌گذارد.

تمایل شدید پسا-سدهٔ-نوزدهمی ما به نگریستن به معماری از پس عینک دولت-ملت (nation-state)، اغلب درک چنین تصویر جهانی‌ای را دشوار می‌کند. افزون بر این، در برابر سلطه‌جویی روزافزون اقتصاد جهانی امروزی، گرایشی در میان مورخان و اغلبْ معماران به ملی‌سازی، محلی‌سازی، منطقه‌ای‌سازی و حتی خُرد-منطقه‌ای‌سازی تاریخ وجود دارد که شاید مقاومت‌های معناداری باشد، اما ممکن است مانع دیدن همزمانی تاریخی و اتصال متقابل واقعیت‌های جهانی شود که از مدت‌های بسیار قبل از جهانی‌سازی برههٔ کنونی وجود داشته است. تُرک‌های امروزی چه سرنوشتی پیدا می‌کردند اگر همچنان در شرق آسیا باقی می‌ماندند؟ از ابتدای تاریخ، جابه‌جایی مردم، ایده‌ها، غذاها و ثروت، ما را به یکدیگر پیوند داده است. بدون اینکه واقعیت دولت-ملت‌ها و ادعاهایشان مبنی بر تاریخ‌ها و هویت‌های بی‌تا را انکار کنیم، ما در برابر این وسوسه مقاومت کرده‌ایم که سروته روایتمان را برای مطابقت با مؤلفه‌های ملی‌باورانه بزنیم. برای مثال، معماری هندی ممکن است از آغاز تا به امروز دارای برخی خصایص متداوم باشد، اما کمتر از آنچه تصور می‌کنید بر سر اینکه ممکن است آن خصایص چه باشند اطمینان وجود دارد. جریان  بودیسم هندی به‌سوی چین، گشایش مسیر تجارت به جنوب شرقی آسیا، استقرار مغول‌ها در شمال، ورود اسلام از شرق، و استعمارگری انگلیسی‌ها فقط برخی از پیوندهای آشکارتری هستند که هند را، خواه ناخواه، به رویدادهای جهانی گره می‌زند. بیش از «هندی بودنِ» مفروضِ معماری هندی، همین پیوندها و معماریِ حاصل از آن است که توجه ما را به خود جلب می‌کند. افزون بر این، هند از نظر تاریخی به پادشاهی‌های متعددی تقسیم شده است که مانند اروپا، به‌راحتی می‌توانستند به ملت‌های خاص خود بدل شوند (و در برخی موارد چنین تبدیلی رخ داده است). برای مثال، سلسلهٔ چولا در شبه‌قارهٔ هند در قرن دهم، نه‌تنها یک امپراتوری بود، بلکه دارای جهان‌بینی یکتای خود بود. در نوشتن تاریخ آن، ما سعی کرده‌ایم هویت متمایز آن را حفظ کنیم و در عین حال شیوه‌هایی را که با آن تخیلات جهانی خود را ترسیم می‌کند، مشخص کنیم.

در کل، هدف ما این است که به دانشجویان معماری کمک کنیم تا درک درستی از نحوهٔ تعیُّن معماری براساس مقتضیات زمان و موقعیت پیدا کنند. به طور خاص، ما این وابستگی‌های متقابل را برای تأکید بر آنچه مدرنیتهٔ اجتناب‌ناپذیرِ هر دوره می‌دانیم، روایت کرده‌ایم. ما اغلب به گذشته‌های دور به‌مثابه حرکتی آهسته از عصری به عصری، از سلسله‌ای به سلسله‌ای، از پادشاهی به پادشاهی، می‌اندیشیم و فقط گذشتهٔ اخیر را حرکتی با سرعت بیشتر قلمداد می‌کنیم. در این دیدگاه فرجام‌باورانه (teleological)، لحظهٔ‌ حال قلهٔ تمدن است و تاریخ روایتی است از پیشرفت که براساس ارزش‌های حال سنجیده می‌شود. درست مقابل چنین دیدگاهی، ما تلاش کرده‌ایم هر دورهٔ تاریخی را با توجه به چالش‌های خاص خودش نشان دهیم و تاریخ معماری را تاریخی از تغییرهای پی‌درپی و اغلب چشمگیر تصویر کنیم که مصالح نو، فناوری‌های نو و تغییر اوضاع سیاسی و آرمان‌های زیباشناختی و دینی آن را به پیش رانده است. این تغییرات، که در زمان‌های مختلف به‌شکلی متفاوت بیان شده‌اند، همیشه هنجار را به گونه‌ای به چالش می‌کشند که، ما در عصر خود، ممکن است آن را مدرنیته بنامیم.

شهری‌شدن دلتای رود فرات به‌دست سومری‌ها، اقتصاد روستامحور پیشینِ رشته‌کوه‌های زاگرس را منسوخ کرد. معرفی آهن در سدهٔ نهم پ.د.م، فاتحهٔ مصریان را خواند و به جوامعی مانند دوریَن‌ها، اتروسک‌ها و نوبیایی‌ها که زمانی از چشم‌انداز جهانی نسبتاً حاشیه‌ای بودند، اجازه داد تا ناگهان بر چشم‌انداز فرهنگی و معماری تسلط پیدا کنند. حملهٔ مغولان در سدهٔ سیزدهم ممکن است ویرانی زیادی به بار آورده باشد، اما در پی آن پیشرفت‌های بی‌سابقه‌ای رخ داد. گسترش بانتو به سمت جنوب آفریقا و گسترش پولینزی‌ها به سمت اقیانوس آرام در زمان خود به همان اندازه چشمگیر بود که به‌واقع استعمار مؤثرتر و سریع‌تر این سیاره به‌دست اروپایی‌ها. با تمرکز بر مدرنیتهٔ هر نمونهٔ تاریخی، ما از چشم‌انداز جهانی برای برجسته‌کردن سرگذشت هیجان‌انگیز تغییر تاریخی استفاده کرده‌ایم، به‌جای اینکه تاریخ معماری را تحت هدایت سنت‌ها و ذوات ببینیم.

بیاییم سراغ اصطلاح معماری. افراد معدودی هستند که در تشخیص آن از سایر هنرها، مانند نقاشی یا مجسمه سازی، مشکلی داشته باشند. اما اینکه خود معماری از چه چیزی تشکیل شده است، همیشه موضوع بحث‌های شدیدی بوده است؛ به‌ویژه در میان معماران، مورخان معماری و منتقدان. برخی استدلال کرده‌اند که معماری از ضرورت به محافظت از خود در برابر محیط طبیعی ناشی می‌شود، برخی دیگر آن را بیانی از تمایلات نمادین می‌دانند، یا اینکه می‌گویند بهترین حالت معماری زمانی است که درون سنت‌های محلی جای گرفته باشد. در این کتاب، بدون اینکه درِ بحث را تخته کنیم، امیدواریم که خواننده شروع به دیدن معماری به‌منزلهٔ نوعی تولید فرهنگی کند. از این نظر، این کتاب ملازم کتاب معماری جوامع نخستین (وایلی، 2013) است که در تاریخ جهان‌های پیشا-کشاورزی و گذار به کشاورزی غور می‌کند.

در این کتاب، در هرجا که مناسب بوده بر مسائلی چون حمایت‌گری از ساخت بنا، کاربری، معنا و نمادشناسی تأکید کرده‌ایم و سعی کرده‌ایم تصویرِ تاریخیِ گسترده‌ای از زمان و سیاق ترسیم کنیم و در عین حال از اینکه ویژگی‌های صوری  چشمگیر یک سازه را از قلم نینداخته‌ایم، اطمینان حاصل کنیم. البته می‌توان بر سر واژه‌هایی مانند فرهنگ و تمدن نیز مانند واژهٔ معماری مناقشه کرد. این واژه‌ها در سیاق‌های مختلف معانی متفاوتی دارند. با این حال، به‌رغم چنین ابهاماتی، ما بر این باوریم که تمدن بدون بناهایی که دارای جایگاه ویژه‌ای هستند- خواه برای دین، حکومت، صنعت یا زندگی باشند- تصورناپذیر است. درست مانند فرآیندهای اهلی‌سازی در کشاورزی، معماری در پیشا-تاریخ ما ظهور کرد و تا انتها بخشی جدایی‌ناپذیر از بیان انسان باقی خواهد ماند.

از آنجا که ما بیشتر با بناهای برجسته سروکار داشته‌ایم، فضایی برای ترسیم تصویری از توسعهٔ تاریخی فضاهای بومی و خانگی در اختیار نداشته‌ایم. دلیلش این نیست که ما به اهمیت آن‌ها اذعان نمی‌کنیم، بلکه به این دلیل است که می‌خواستیم در خطی استدلالی ثابت‌قدم بمانیم که به ما اجازه می‌دهد تاریخ معماری را چونان امری متصل به تاریخ ایده‌ها، فناوری‌ها، نظریه‌ها، ادیان و سیاست‌ها بنگریم. هر فصل مجموعه‌ای از شرایطی را معرفی می‌کند که محصولات معماری و معنای آن عصر را شکل می‌دهند. تغییرات در برخی جاها شاید چشمگیرتر از جاهای دیگر باشد، اما در همهٔ موارد سعی می‌کنیم علل آن را توضیح دهیم. برای نمونه، فراعنهٔ مصری در دوره‌ای زمانی دستور ساخت اهرام را صادر کردند. اما بعدها ساخت هرم را متوقف کردند و به‌جای آن به ساخت معابد عظیم رو آوردند. خواننده لازم است بفهمد دلیل سیاسی‌ای که این تغییر را ضروری می‌ساخت، چه بوده است. نه‌تنها بودیسم در مسیر خود به شرق و جنوب شرق آسیا تغییر ریخت داد، بلکه بر معماری بودایی نیز همین رفت. معابد صخره‌ای اِلورا از هیچ پدیدار نشدند، اما فناوری صخره-تراشی هرگز در این مقیاس استفاده نشده بود و احتمالاً تا سدهٔ سیزدهم د.م. خاموش شد. از این نظر، از خوانندگان می‌خواهیم که معماری را نه‌تنها در گسترهٔ فضا، بلکه در طول زمان نیز مقایسه کنند.

سازمان‌دهی کتاب

به‌جای سازمان‌دهی فصل‌ها براساس کشورها یا مناطق منفرد، مانند هند، ژاپن یا فرانسه، این کتاب براساس «برش‌های زمانی» سامان یافته است. کتاب از هجده برش گاه‌نگارانه تشکیل شده است که از ۳۵۰۰ پ.د.م آغاز می‌شود و به ۱۹۵۰ ختم می‌شود و چارچوب کتاب را تشکیل می‌دهد. هر برش زمانی، نه پایان یک دوره، بلکه حدوداً میانهٔ یک دوره را که هر فصل به آن می‌پردازد، مشخص می‌کند. برای مثال، ۸۰۰ د.م. دورهٔ بین ۷۰۰ و ۹۰۰ د.م. را پوشش می‌دهد. با این حال، ما در مورد حیطهٔ یک برش زمانی خاص سخت‌گیری نکرده‌ایم. برای حفظ انسجام، هر زمان که لازم بوده، در گنجاندن مطالبی از قبل و بعد از حدود تعیین‌شده تردید نکرده‌ایم. بنابراین، هر برش زمانی را باید بیشتر به‌منزلهٔ یک نشانگر در میان پیچیدگی رودخانهٔ جاری تاریخ دید، نه یک میلهٔ اندازه‌گیری زمانی دقیق.

در آغاز هر برش زمانی، جستاری دیباچه‌ای به نیروهای تاریخی شکل‌دهنده به آن دورۀ زمانی می‌پردازد که در پی آن یک نقشه و خط‌ زمانی، همۀ بناهای مهم مورد بحث در فصل را جانمایی می‌کند. بحث دربارهٔ بناها و گروه‌های بنا‌ها در سلسله‌ای از بخش‌های فرعی کوچک قرار دارد که با موقعیت زیرقاره‌ای مرتبط با آن مشخص شده‌اند – شرق آسیا، جنوب‌شرقی آسیا، جنوب آسیا، غرب آسیا، اروپا، آفریقا، آمریکای شمالی، آمریکای مرکزی یا آمریکای جنوبی.

به‌جای اینکه مباحث درون همهٔ برش‌های زمانی را براساس نظمی مشابه مرتب کنیم، هریک را براساس منطق درونی خودش مرتب کرده‌ایم. به‌رغم دشواری‌هایی که ممکن است چنین کاری در پی داشته باشد، این راهبرد را برگزیده‌ایم تا به مخاطبان یاداور شویم کرۀ زمین (Globe) واقعاً از شرق یا غرب آغاز نمی‌شود، بلکه درواقع می‌تواند از هر نقطه‌ای آغاز شود و به هر نقطه‌ای بینجامد. تسلسل زیربخش‌ها را به‌نحوی مرتب کرده‌ایم که استمرار روایی آن فصلِ مشخص حفظ شود. اغلب، این تداوم را صرفاً مجاورت جغرافیایی فراهم می‌آورد. در موارد دیگر، ما بخش‌های فرعی را به هم ربط داده‌ایم تا در مورد مسائل تاریخ‌نگارانه مانند تأثیر و تحرکِ ایده‌ها یا تضادهای بین پادشاهی‌ها نکته‌ای را بیان کنیم.

باید هریک از زیربخش‌های کتاب را، که ممکن است فقط یک صفحه یا به بلندی چهار یا پنج صفحه باشد، یک نمونه‌موردی کوچک در نظر گرفت که انسجام درونی خودش را دارد. مطالعهٔ این بخش‌ها را می‌توان مستقل از دیگر بخش‌ها تکلیف کرد. ما علاوه بر اطمینان از اینکه واقعیت‌ها و توصیف‌های مربوط به هر پروژهٔ مهمی را که به آن می‌پردازیم به‌اندازهٔ کافی پوشش داده‌ایم، بر کوشش‌های فرهنگی و جهانی خالق آن نیز تأکید کرده‌ایم. برای مثال، بحث دربارهٔ رنسانس متعالی ایتالیایی شامل صفحاتی دربارهٔ پیاتزا دل کامپیدولیو، ایل جزو، ویلا فارنزه، ایل ردنتوره، ویلاهای پالادیایی و یوفیتزی است. تعداد نمونه‌موردی‌های هریک از بحث‌های تمدنی یکدست نیست. بعضی مواقع شش اثر و در دیگر مواقع فقط یک یا دو اثر معرفی شده است. این تفاوت‌ها ناشی از داوری ما دربارهٔ اهمیت آن موضوع است و همچنین دسترسی به پژوهش‌هایی که دربارهٔ آن انجام شده است. برای مثال، اطلاعات در دسترس ما از تمدن‌های بین‌النهرین خیلی بیشتر از آمریکای پیشا-کلمبی است. درواقع، اختلاف زیادی در دسترسی به اطلاعات وجود دارد. در حالی که ما اطلاعات بسیاری در مورد تمدن‌های اولیهٔ بین‌النهرین داریم، در کمال شگفتی، دربارهٔ تمدن‌های پیشا-کُلُمبی اطلاعات کمی داریم. باستان‌شناسی که با او صحبت کردیم تخمین زد که فقط 15درصد از محوطه‌های پیشا-کلمبی حفاری شده‌ است. همچنین بسیاری از محوطه‌های باستان‌شناسی در کشورهای جنگ‌زده در سراسر جهان وجود دارد که از دسترس خارج است، و حتی محوطه‌هایی که به دلیل کمبود بودجه یا آگاهی امکان کاوش در آن میسر نیست. بنابراین، یک تصویر پرجزئیات از تاریخ معماری هنوز رؤیایی است که ما فقط می‌توانیم آرزوی آن را در سر داشته باشیم.

هدف از ترسیم‌های کتاب این است که جزئی جدایی‌ناپذیر از روایت باشد. این ترسیم‌ها نه‌تنها متن را مصوّر می‌کنند، بلکه کمک می‌کنند تا داستان خودشان را روایت کنند. همهٔ مطالب متن را ترسیم‌ها به تصویر نکشیده‌اند، همان‌گونه که ترسیم‌ها برای انتقال مطالبی به کار رفته‌اند که در متن به آن اشاره‌ای نشده است. ما سعی کرده‌ایم با تقسیم فضای فیزیکی و معرفت‌شناختی در هر صفحه به همان اندازهٔ تقسیم بین متن و تصویر، از این واقعیت حسن استفاده را ببریم. این ترسیم‌ها همچنین از هنر رو به زوال طراحی در عصر عکاسی و برنامه‌های پیشرفتهٔ کامپیوتری حکایت می‌کنند.

اگرچه ممکن است مدرسان نخواهند طرح درس را براساس برش‌های زمانی سازمان‌دهی کنند، ممکن است بریدن و چسباندن گزینشی زیربخش‌ها را برای جفت‌وجور شدن با روایت تاریخی‌شان مفید تشخیص دهند. چنین گزینش‌هایی را می‌توان به صورت جغرافیایی یا با معیارهای دیگری انجام داد. بار دیگر تکرار می‌کنیم، این واقعیت که بخش‌های فرعی به‌منزلهٔ نمونه‌موردی در نظر گرفته می‌شوند، به آن‌ها اجازه می‌دهد تا حتی خارج از ترتیب قرارگیری‌شان به‌صورت منسجم خوانده شوند.

کتابی مانند کتاب حاضر در تلاش برای ایجاد استانداردی واحد برای نام‌ها، اصطلاحات، و املا، به‌ویژه آن‌هایی که خاستگاه غیرغربی دارند، تقریباً با مشکلات لاینحلی مواجه است. برای مثال، یک مسجد خاص ممکن است نام‌های مختلف انگلیسی، عربی، فارسی و هندو داشته باشد. باید از کدام‌یک استفاده کرد؟ آیا باید بگوییم «نیجو-جو» (پسوندِ «جو» در ژاپنی به‌معنی قلعه است) یا «قلعهٔ جو»؟ آیا باید «پاگودا» را، بدان‌گونه که در زبان چینی می‌گویند، «تا» نامید یا باید بر نام انگلیسی متعارف آن پافشاری کرد؟ در کل، ما سعی کرده‌ایم از نام‌هایی که در دانش آکادمیک فعلی به زبان انگلیسی رایج‌ترین است، استفاده کنیم. احمقانه است اگر بخواهیم از شر کلمهٔ یونانی «پیرامید» برای نام‌گذاری نوعی از بناهای مصری خلاص شویم، با اینکه می‌دانیم این کلمه از نانی یونانی به نام پیرامیدوس (pyramidos) برگرفته شده است، اما از سوی دیگر، برای ذکر یک مثال مخالف، مایلیم پیشنهاد کنیم که «انگکور وات» با نام واقعی خود، یعنی «وِرا ویشنولوک» نامیده شود. هنگامی که املای یک اسم خاص را انتخاب کردیم، سعی کردیم در استفاده از آن ثابت‌قدم بمانیم. با این حال، در برخی از جاها، ما عمداً از اصطلاح‌های غیرانگلیسی استفاده کرده‌ایم، حتی زمانی که یک کاربرد رایج انگلیسی برای آن وجود دارد. هر زمان که احساس می‌کردیم معادل انگلیسی گمراه کننده است، این کار را انجام داده‌ایم (مثلاً پاگودای انگلیسی هیچ ربطی به «تا» ندارد) یا زمانی که بحث در مورد کاربرد زبانی محلی به‌نحوی روشنگر است. آرزوی ما این است که حرکتی را به سمت واژگان متنوع‌تر و مناسب برای معماری جهان آغاز کنیم. زبان، مانند معماری، موجودی زنده با مرزهای نامشخص است و به این ترتیب، جایگاه معماری را در مقام یک دال فرهنگیِ چندوجهی منعکس می‌کند.

 

در خاتمه تمایل داریم اذعان کنیم که در تهیه و نگارش این کتاب، فرآیندی که در هر لحظه از آن لذت برده‌ایم، پیوسته ناآگاهی خود را در بسیاری از موارد متذکر شده‌ایم. گفت‌وگو با همکاران، و همچنین سفر به برخی از محوطه‌هایی که از آن سخن گفته‌ایم، بسیار ارزشمند بود. اما در نهایت، اثری مانند این کتاب فقط می‌تواند آغاز روند پالایشی طولانی باشد. بنابراین از همهٔ خوانندگانی که مایل به انجام این کار هستند، می‌خواهیم با ما تماس بگیرند، به بی‌دقتی‌ها اشاره کنند، در مورد چیزهایی که باید در نسخه‌های بعدی گنجانده شود، به ما بگویند، یا گفت‌وگویی دربارهٔ تاریخ، جهان و جایگاه ما در آن را آغاز کنند.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر