چندی پیش یکی از دوستان دوستدار شعر و ادبیات، در تفسیر این بیت از غزل خواجه حافظ شیرازی که:
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد
دچار اشتباهی نه چندان کوچک شد. او تصور میکرد که آینه را، بخاری که از آهکشیدن روی آن مینشیند، مکدر میکند! دوست جوان من نمیدانست که آینهای که حضرت حافظ از آن یاد میکند، نه یک آینهٔ شیشهای، که یک آینهٔ فلزیِ بسیار صیقلی بوده، و گرچه مانند آینههای امروزی میشکسته است، اما مهمترین آفت آن زنگار بستن یا «آهگرفتن» بوده است. او حتی بدون رجوع به دیگر ابیات حضرت حافظ یا شعر دیگر شعرا میتوانست با طرح یک پرسش کوچک از چنین اشتباه آشکاری پیشگیری کند؛ اینکه مگر بخارگرفتنِ آینههای امروزی چه آفتی میتواند برای آن باشد؟ مگر ما آینهها را اتفاقاً با بخار و نم پاکیزهتر نمیکنیم؟ پس چرا باید حافظ معشوق خود را به اینگونه مورد عتاب قرار دهد؟! و یک کنجکاوی کوچک پیرامون پیشینهٔ ساخت آینهها در گذشته میتوانست مشکل او را برطرف کند. گرچه این اشتباه، اشتباهی رایج نیست اما همین نکته، به اندیشیدنم واداشت دربارهٔ چند و چون نگاه ما پژوهشگران نسل نو به متون کهن؛ از نظم و نثر.
- به نظر میرسد ما در رجوع به متون کهن، گاهی دچار چنین اشتباهی میشویم. اینکه گاهی با «دید» امروزیمان به گذشته نگاه میکنیم؛ به واژهها، مفاهیم، تعاریف و در نتیجه گاهی قضاوتمان پیرامون گذشته توأم با کژفهمی و اشتباه است. به نظر میرسد در نگاه به متون گذشته لازم است چشممان را مسلح به نوعی «عینک» کنیم. عینکهایی که از متنی به متن دیگر فرق میکند؛ به این معنی که لازم است در رجوع به متون، در بدایت امر یک آگاهی کلی پیرامون زمان و مکان خلق متن، نویسندهٔ اثر، اوضاع کلی سیاسی، اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی، علمی و اطلاعاتی از این دست داشته باشیم و سپس مسلح به این آگاهی، به سراغ متن برویم. اما کار به اینجا ختم نمیشود؛ هنگام کندوکاو در متن، به دنبال هر چه که هستیم، لازم است به گذشته نقبهایی بزنیم. چگونه؟ این نقبها پرسشهاییاند که کنجکاوانه و گاهی از سر وسواس مطرح میکنیم. اینکه در متنی که پیش روی من است، معنی این یا آن واژه، همان است که امروز از آن مستفاد میشود؟ این که غم، شادی، فقر، تنعم، آبادی، ویرانی و بسیاری واژهها و مفاهیم، میتواند معنای ضمنی یا مستقیم دیگری در زمان و مکان دیگری داشته باشد که فهم ما را از متن، به کلی تغییر دهد؟ برای نمونه در برخورد به این مصرع از شعر حافظ:
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار!
میتوان پرسید که آیا معنای واژهٔ فقر و مفاهیم پیرامون آن همواره مانند امروز، به معنای فقدان پول و سرمایه بوده و همواره بار معنایی منفی داشته است؟ پس چرا حافظ چنین گفته؟ طرح این پرسش و جستجو برای پاسخ به آن، نقبی است به تاریخ از رهگذر واژهٔ «فقر» که سبب غنای اندوختههای ما میشود و دید ما را نسبت به گذشته «اصلاح» میکند.
- با این حساب به نظر میرسد که در برخورد با متون کهن نمیتوان بینیاز از پژوهشهای دیگران، در زمینههای دیگر دانش بود؛ با توجه به تخصصی شدن دانش و گستردگی اطلاعات، امروز لازم است که پیرامون یک متن کهن، انواع پژوهشها در انواع موضوعات انجام شود و پژوهشگران از حاصل کار یکدیگر برای تکمیل پژوهش و اصلاح دیدشان نسبت به گذشته استفاده کنند. به نظر میرسد که امروز، کمبود و گاهی فقدان پیشینهٔ پژوهشی و ادبیات مناسب پیرامون متون کهن، یکی از آفتهای کار پژوهشی در ایران باشد. ما پژوهشگران هنر و معماری، گاهی برای به دست آوردن دید مناسب نسبت به یک متن، نیاز به پژوهشهای زبانشناسی، مردمشناسی، جامعهشناسی، جغرافیا، تاریخ و غیره داریم. در بسیاری موارد لازم است که خود دست به کار شده و به سراغ دیگر دانشها برویم که کاری خطیر، زمانبر و گاهی توأم با اشتباه است.
- به نظر میرسد که هیچ پژوهشگری در انواع زمینههای دانش، بینیاز از داشتن اطلاعات تاریخی نیست؛ البته این متفاوت است با دانستن تاریخ فلسفه، تاریخ ادبیات، تاریخ علم و تاریخ هنر. شاید بتوان اطلاعات تاریخی را در اینجا اینطور تعریف کرد: هر چه ما را ملزم به یافتن پیشینهٔ چیزی میکند. پیشینهٔ اشیاء، پیشینهٔ واژهها، پیشینهٔ رفتارها، پیشینهٔ ابزارها و تکنیکها، پیشینهٔ اندیشه در موضوعی مشخص و غیره. این نیاز به دانستنِ پیشینهها، در خلال پژوهش و فقط با طرح پرسش است که ایجاد میشود؛ و اگر نه نمیتوان انتظار داشت که یک پژوهشگر از پیش، مسلح به انواع اطلاعات تاریخی باشد.
- شاید امروز نیاز باشد که عدهای پژوهشگر در هر زمینه، به فکر پژوهشهایی پایهای و مرجع باشند؛ پیرامون هر متنِ کهن و البته مهم. حتی این پژوهشها میتواند، حاصل یک کارِ گروهی مؤثر، متشکل از متخصصان در چندین زمینه در حوزهٔ علم و اندیشه باشد. این پژوهشهای مرجع میتواند، به مثابه پیوستی به متون، اطلاعاتی جامع و مهم را در اختیار پژوهشگران در هر رشته قرار دهد، دید آنها را اصلاح و از اشتباه جلوگیری کند. چنین پژوهشهایی حکم «عینک» را در نگاه به گذشته دارد.