موسیقی لفظی یونانی است که پس از آشنایی مسلمانان با متون یونانی در قرون اولیه هجری بهتدریج مفهومی معادل «لحن» و «غِنا» یافته و بهجای اینها به کار رفته است. یعقوب بن اسحاق کندی در قرن سوم هجری این اصطلاح را به کار برده است. اخوانالصفا موسیقی را همان «غنا» دانستهاند. فارابی (قرن سوم و چهارم) و ابوعبدالله محمد خوارزمی (قرن چهارم) و عبدالقادر مراغی (قرن هشتم و نهم) معنی لفظ موسیقی را «الحان» گفتهاند. فارابی در احصاءالعلوم موسیقی را جزء پنجم علم تعالیم (ریاضی فیزیک) طبقهبندی کرده است. خواجه نصیرالدین طوسی (قرن هفتم) در اخلاق ناصری موسیقی یا «علم تألیف» را یکی از چهار جزء اصلی ریاضی دانسته است. آمدن نام موسیقی در کنار دیگر علوم ریاضی این گمان را به ذهن میآورد که شاید منظور از موسیقی در متون اولیه اسلامی دانش نظری آن بوده است و به کار بردن این اصطلاح به مفهوم عملی قدری دیرتر، به برای پرهیز از به کار بردن الفاظی چون غنا که حرمت مذهبی داشتهاند، صورت گرفته باشد. در اینباره این نکته قابل ذکر است که گرچه لفظ موسیقی در عنوان برخی کتابهای قرن سوم به بعد دیده میشود ـ از جمله کتاب المدخل الی صناعه الموسیقی از کندی و الموسیقیالکبیر که نام کتابی بوده از احمد بن محمد بن مروان سرخسی (مقتول در ۲۸۶ ق) که چندی بعد فارابی نیز کتابی به این نام نگاشت و این عنوان ظاهراً برگرفته از عنوان یکی از کتابهای نیکوماخوس است ـ با این همه عنوان نخستین رسالههای موسیقی اسلامی چون کتابالنغم از یونس بن سلیمان بن کرد بن شهریار (درگذشته ۱۴۸ ق) و کتاب فی الاغانی از ابوعثمان یحیی بن مرزوق مکی (درگذشته ۲۰۵ ق) و کتاب الاغانی الکبیر از ابومحمد اسحاق بن ابراهیم بن ماهان (۱۷۲ ـ ۲۵۵ ق) و کتاب الاغانی از ابن منجم (۲۴۱ ـ ۳۰۰ ق) دربردارندۀ لفظ «نغم» و بهویژه «اغانی» است؛ الفاظی که به نظر میرسد بهتدریج جای خود را به «موسیقی» و گاه «لحن» دادند.
موسیقی به دو بخش اصلی شامل «تألیف نغمهها» ـ که گاه الحان هم خوانده شده ـ و «ایقاع» تقسیم میشده است و غالب کتابها و رسالات موسیقی اسلامی این دو بخش را در بردارند. معمولاً بخش تألیف نغمهها با چگونگی استخراج نغمهها (نتها) از یک وتر آغاز و با ذکر عوامل تنافر (ناسازواری) و ملایمت (سازواری) نغمهها با یکدیگر ادامه مییابد و سپس انواع ذیالاربعها و ذیالخمسهای رایج در زمان نویسنده بر شمرده میشود. بخش ایقاع به مقوله وزن در موسیقی کهن حوزۀ ایرانی ـ عربی ـ ترکی میپردازد و معمولاً با تشریح ارکان و نیز دورهای ایقاعی که مؤلف میشناخته همراه است.
اوبهی (قرن نهم و دهم) در موسیقی آنچه را «متعلق به اختلاف کیفی» باشد علم الحان و آنچه را «مستند تعارض کمّی» باشد علم ایقاع نامیده است. از این منظر شاید بتوان به وجه نامگذاری «نسبت موسیقایی» در رسالات اخوانالصفا پی برد؛ اخوانالصفا سه نوع نسبت را مطرح کردهاند: نسبت در کمّیت را نسبت عددی، نسبت در کیفیت را نسبت هندسی، و نسبت کمّی و کیفی با هم را نسبت موسیقایی (تألیفی) خواندهاند. از آنجا که موسیقی مرکب از علم الحان یا نغمه (دارای نسبت کیفی) و ایقاع (دارای نسبت کمّی) است، شاید اخوانالصفا ملموسترین ترکیب نسبت کمّی و کیفی را در موسیقی میدیدهاند و آن را به یک مفهوم کلی تسری دادهاند.
مهمترین جریانهای نظریهپردازی در جهان اسلام عبارتاند از مکتب اسکولاستیک (مدرسی) که فارابی، و گاه کندی، را پایهگذار آن گفتهاند. این جریان فکری به منطق ارسطویی وابسته بود و معمولاً به خود موسیقی بهعنوان یک مادۀ صوتی توجه دارد و کوشش میکند فارغ از تفکرات فراموسیقایی به تحلیل آن بپردازد و از این منظر تا حدی در مقابل فیثاغورثیان (از جمله اخوانالصفا) قرار میگیرد. ابنسینا و شاگرد او ابنزیله نیز از پیروان و نظریهپردازان این مکتب به شمار میروند و درگذشت ابنزیله (۴۴۰ ق) را بهطور نمادین پایانی بر این جریان فکری ذکر کردهاند. دیگر مکتب مهم موسیقایی این حوزه را مکتب سیستماتیست (منتظمیه) خوانده و مؤسس آن را صفیالدین ارموی دانستهاند؛ در این جریان فکری جایگشتهای ریاضی نقش مهمی در ساخت و تشریح ادوار نغمگی دارند. عبدالقادر مراغی دیگر چهرۀ برجستۀ این جریان فکری است.
در هزارسال گذشته در فرهنگ موسیقایی جهان اسلام (حوزۀ ایرانی ـ عربی ـ ترکی) بیش از هزار رساله در باب موسیقی نوشته شده است که البته بسیاری از آنها برگرفته و شرح و تلخیص رسالات مهمتر و گاه رونویسی از آنهاست. برخی از مهمترین رسالات موسیقی این حوزه که به عربی نوشته شده عبارت است از: الموسیقیالکبیر از فارابی، الکافی فی الموسیقی از ابنزیله (درگذشته ۴۴۰ ق)، کتاب الادوار فی الموسیقی، و الرساله الشرفیه فی النسب التالیفیه هر دو از صفیالدین ارموی (درگذشتۀ ۶۹۳ ق). در میان رسالات موسیقی به زبان فارسی میتوان از رسالات عبدالقادر مراغی (درگذشتۀ ۸۳۸ ق)، به ویژه جامعالالحان (تألیف ۸۰۸ تا ۸۱۸ ق)، و نیز رسالۀ موسیقی از علی بن محمد معمار مشهور به بنایی (تألیف ۸۸۸ ق) نام برد.
منابع
رساله فی اجزاء الخبریه فی الموسیقی، یعقوب اسحاق کندی، ۲۶۱؛
رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، ۱۹۸/ ۲؛
الموسیقی الکبیر، ابونصر فارابی، ۴۷؛
مفاتیحالعلوم، ابوعبدالله محمد بن احمد بن یوسف کاتب خوارزمی، ۲۲۵؛
جامعالالحان، عبدالقادر مراغی، ۹؛
احصاء العلوم، ابونصر فارابی، ۳۹؛
اخلاق ناصری، نصیرالدین طوسی، ۳۹؛
نمونهای از فهرست آثار دانشمندان ایرانی و اسلامی در غناء و موسیقی، محمدتقی دانشپژوه، ۴۶؛
شفا (بخش ریاضیات ج ۱)، ابن سینا، ۹ ؛
الکافی فی الموسیقی، ابومنصور حسین بن زیله، ۱۷؛
جامعالعلوم، محمد بن عمر فخر رازی، ۴۱۴؛
مقدمهالاصول، علیشاه بن حاجی بوکه اوبهی، ۴؛
موسیقی شعر، محمدرضا شفیعی کدکنی، ۳۳۳؛
الادوار فیالموسیقی، صفیالدین ارموی، ۲۴ ـ ۳۶.