هر مورخ معماری پیشینۀ معرفتی خود را به صحنۀ تحقیق و تألیف تاریخ معماری میآورد. بسیاری از مورخان معماری از پیشینۀ تاریخ هنر، باستانشناسی، و مطالعات فرهنگی برخوردارند. برخی از مورخان معماری خود معمارند؛ یعنی سابقۀ آموزش و عمل معماری دارند. این دسته از مورخان نوعی از معرفت را با خود به صحنۀ تحقیق و تألیف تاریخ معماری میآورند که دیگر مورخان معماری نوعاً از آنها بیبهرهاند. رسالۀ حاضر با این قسمِ مورخان معماری و معرفتهای معمارانۀ آنها سروکار دارد. این رساله تبیین میکند که به لحاظ نظری سرمایههای معرفتی این مورخان چگونه با یکدیگر دادوستد دارند و این دادوستد چگونه در فهم معماری گذشته و طرز تاریخنگاری آنها اثر میگذارد. چنین مورخ معماریای کدام مسائل را شایستۀ چارهجویی میانگارد، در آثار معماری گذشته چه میبیند، چه پرسشهایی دارد و چه حدسهایی در پاسخ به آنها میزند. در روند نگارش تاریخ معماری، معرفتهای معمارانۀ چنین مورخی چگونه در انتخاب موضوع، گزینش شواهد، ساختن الگویی از جهان گذشته اثر میگذارد.
راهبرد رسالۀ حاضر در یافتن پاسخ پرسشهای یادشده عمدتاً استدلال منطقی است نه تفسیری و تاریخی؛ هرچند رساله برای روشنتر کردن مباحثِ نظری از مثالهایی خیالی یا تاریخی نیز بهره میبرد. مباحث نظری رساله بر سه اندیشه استوار است: یکی اندیشۀ هری کالینز، جامعهشناس بریتانیایی علم، که معرفت را به دو گونۀ ضمنی و تصریحی تقسیم میکند؛ دیگری اندیشۀ «شبکۀ باور» که باورهای انسان را همچون توری درهمبافته و منسجم و در دادوستدی دائمی با هم میانگارد؛ و سوم اندیشهای در حوزۀ هرمنوتیک که فهم را استعاری و متأثر از تجربهها و معرفتهای قبلی فهمنده میداند.
از نتایج کاربست این اندیشهها در معماری این است که معرفتهای مقام عملِ معماری دستکم شامل معرفتهای تصریحی، تنانی و جمعی است. این معرفتها برخی جنبههای و اجزای معماری، بهویژۀ «موقعیت پدید آوردن اثر معماری» را در نظر مورخ برجسته میکند و پرسشهایی را دربارۀ آن پیش میکشد. در روند جستوجوی پاسخ، برخی باورهایی که چنین مورخی از راه بررسی شواهدِ معماری، بهویژه شواهد مصنوع، مییابد با معرفتهای معمارانۀ او ناسازگار میافتد و در نتیجه پرسشهایی ثانویه پدید میآید؛ اما دستهای دیگر از باورها نیز با معرفتهای معمارانۀ مورخ سازگار میافتد. اینها باورهایی دربارۀ جنبهها و اجزایی از موقعیتِ تاریخیِ عمل معماری است که مورخ معماری آنها را با تجربههای عملی خود مشابه مییابد. بر مبنای این مشابهتها، مورخ معماری آن موقعیتِ تاریخی را «همچون» موقعیتهای معماریای میفهمد که خود قبلاً تجربه کرده است و آن را ذیل «گونهموقعیت» عمل معماری مینهد. فهمِ استعاریِ موقعیتْ مورخ را دربارۀ جنبههای ناشناختۀ آن موقعیت متوقع میکند و فرضیهای را در نظر او محتمل جلوه میدهد: احتمالاً آن موقعیت از جنبههای ناشناخته نیز مشابه اعضای دیگر آن گونهموقعیتِ عمل معماری است. این فرضیه در چشم مورخ مینشیند و میدان جستوجو و نوع شواهدِ مؤید یا مبطل را نیز تعیین میکند. در رفتوبرگشت میان فرضیهها و شواهد، فرضیهای تدقیق و تکمیل میشود که شواهد بیشتری آن را تأیید کنند و ناسازگاری کمتری با معرفتهای تصریحی و تنانی و جمعیِ مورخ به موقعیتهای عمل معماری داشته باشد.
دانشجو: امید شمس
استاد راهنما: دکتر مهرداد قیومی بیدهندی
داوران: دکتر علیاکبر مسگری، دکتر حمید ندیمی، دکتر هادی ندیمی
زمان: دوشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۴
دانشکدۀ معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی
از این پیوند میتوانید از طریق برنامۀ ادوبی کانکت به صورت مهمان در جلسه شرکت کنید: http://194.225.24.96/defa-memari-9