مطرح شدن مجدد طرح توسعه ی حرم شاه چراغ (ع) سبب بروز نگرانی شدید در جامعهٔ معماری و شهرسازی ایران شده است. افراد از دریچههای متفاوتی این نگرانی را مطرح کردهاند، ولی جای یک نگاه خالی بود: منطق اجتماعی فضای شهری بافت موجود و عواقب این مداخله برای آن. بر مبنای نظریهٔ چیدمان فضا، فعالیت میرا ترین عنصر شهری است و بسیار سریعتر از دو عنصر دیگر شهری، یعنی ساختمان و معبر، دچار دگرگونی می شود. در مقابل، معبر نامیراترین عنصر شهری است و خطی است که برای زمانی طولانی بر پیکر شهر باقی میماند. بر مبنای پژوهشهای متعددی که بر اساس الگوی برآمده از این نظریه صورت گرفته است، تخریب هر بافت نه تنها سبب از بین رفتن ابنیه میشود بلکه سبب تغییر وسیعی در ساختار شبکهٔ خیابانی آن محدوده نیز می شود. تغییراتی که برای مدتی طولانی در ساختار شهر مورد نظر باقی خواهند ماند، اصلاح آن امر ساده ای نبوده و نسلها طول می کشد تا بتوان این اختلال را در شبکهٔ معابر یک شهر سامان داد. اما، در معماری و شهرسازی معاصر ایران کاملاً در جهت عکس این اندیشه عمل شده است. سرزندگی فضای شهری با کاربری (فعالیت) های آن تعریف شده و فضا به عنوان پسزمینه در نظر گرفته می شود. این ارزیابی اشتباه از فضای شهری منجر به شکست طیف وسیعی از پروژههای شهرسازی پس از ۱۳۰۹ در ایران شده است. مداخلات در بافت کهن شهرهای ایران در دوران پهلوی تا طرحهای توسعهٔ اماکن متبرکه در دوران متاخر نمونه های برجسته ای از این ناکامی میباشند.
از دیدگاه نظریهٔ چیدمان فضا، نحوهٔ همنشینی معابر (فضاها) در شهر بر الگوهای حرکتی شهروندان تاثیر میگذارد به نحوی که منجر به تولید منطقهای اجتماعی معینی می گردد. از این رو، سرزندگی فضای شهری به جایگاه آن در شبکهٔ خیابانی وابسته است چرا که این شبکهٔ خیابانی میباشد که جریان جابجایی پیاده و سواره را در فضاهای مختلف شهر رقم میزند. جریانی که محرک حضور کاربریها (فعالیتها) و تراکم در فضاهای شهری هستند. به زبان ساده، این ساختار شبکهٔ خیابانی است که فعالیتها و تراکم را در شهر (حتی در مقیاس فرای شهر/منطقهای) توزیع میکند و نه برعکس. هر چند فعالیتها میتوانند در دایرهٔ محدودی به عنوان عنصر فزاینده جریان جابجایی را تشدید کنند ولی هیچگاه قدرت محرکی مانند قدرت محرک شبکهٔ خیابانی را ندارند. از این رو، آنچه که با توجیه تزریق کاربری برای موجه جلوه دادن تخریب و معبرکشی جدید در بافت جدید و کهن بیان میشود هیچ پایی در واقعیت ندارد.
حال اگر به طرح توسعهٔ جدید حرم شاه چراغ (ع) باز گردیم، میبینیم کاملاً در جهت عکس حرکت شده است. کاربری های حرم شاه چراغ (ع) و آستان سید علاءالدین حسین(ع) به عنوان عناصر محرک در نظر گرفته شده است. شبکهٔ خیابانی در پیشزمینهٔ این دو مجموعه را به یکدیگر و به شبکه ی خیابانی شهر شیراز وصل می کند. این برداشت اشتباه نه تنها منتهی به انحطاط بافت پیرامون این دو مجموعهٔ مذهبی خواهد شد، بلکه سبب ناکارآمدی خود آن ها نیز می گردد. این معابر جدید که بر خاکستر ۲۰۰ خانهٔ قدیمی شکل خواهند گرفت، ساختار دسترسی در این را بافت مختل نموده، سبب تشدید خروج حیات شهری از این بافت شده و بر مشکلات آن میافزاید. آغاز مشکلات اصلی این طرح توسعه، نه به هنگام تصویب و نه به هنگام اجرای آن می باشد. مشکلات زمانی بروز میکنند که این شبکهٔ جدید خیابانی شروع به کار نماید. در آن شرایط، فعالیتهای تزریقشده با سرعتی باورنکردنی آن را ترک خواهند کرد و این سرمایهگذاری ملی زودتر از آنچه که تصور شود بیارزش خواهد شد. در مقابل، شاهد وقوع فعالیتها و رفتارهای اجتماعی هستیم که با هیچ دستوری قابل کنترل نیست. دلیل این اتفاقات بسیار ساده است. منطق مورد استفاده برای توسعهٔ حرم شاه چراغ (ع) (مداخلهٔ بولدوزری در بافت کهن شهری) سبب میشود تا جریان جابجایی از بافت کهن بیش از پیش دور شود. با منحرف شدن جریان جابجایی، عامل محرکی برای حضور فعالیتها در این محدودهٔ شهری وجود نخواهد داشت. به دنبال آن نیز، نظارتهای اجتماعی که به واسطهٔ حضور جریان جابجایی در بافت کهن وجود داشته است، به طور کامل از بین می روند. جرمخیزی بافت کهن تهران بهترین شاهد برای این ماجرا است، یا فرا تر از آن اتفاقاتی است که در میدان امام حسین میافتد و ادب این نوشتار حکم میکند که بیش از این اتفاق دوم در اینجا تشریح نگردد.
در پایان، با گریزی به نظریههای اقتصاد سیاسی راهکار خود را برای دستیابی به یک راه حل متوازن بیان مینمایم. بر مبنای نگاه نهادگرایان جدید، جوامع یک قفل شدگی تاریخی به مسیر طی شده دارند که نمیتوان آنها را به آسانی متحول نمود، چرا که سقوط نه از امروز که از دیروز آغاز شده است. به زبان ساده تر، ناکارآمدی امروز جوامع در گرو ناکارآمدی آنها در گذشته است. برای رفع این ناکارآمدیها لازم است ابتدا ریشهٔ آنها در گذشته شناسایی شود. بدین ترتیب، با نگاه مجدد به هستهٔ تاریخی شهر شیراز و بافت پیرامون حرم شاه چراغ (ع) درمییابیم دخالتهایی که از عصر پهلوی تا به امروز در آن روی داده است، سبب از هم گسیختگی این محدوده شده و هر روز بر ناکارآمدی آن افزوده است. پیرامون این موضوع، کیوان کریمی پژوهشی را در دهه ۱۹۹۰ میلادی در دانشگاه یو.سی.ال انگلستان انجام داده است که مبین همین اتفاق تلخ می باشد. او نشان داده است که پیش از خیابانکشی عصر پهلوی (مبتنی بر مداخلهٔ بولدوزری در بافت کهن شهری)، عناصر اصلی شهری شیراز: مسجد جامع، میدان شهر، بازار، ... پذیرای بالاترین جریان جابجایی بودند. ولی با انجام خیابانکشی، این عناصر کهن جایگاه خود را در ساختار شهر از دست داده و به فضاهایی جداافتاده از جریان اصلی جابجایی در شهر تبدیل شدهاند. پس، اگر میخواهیم نقطهٔ آغازی برای پایان این معضل در بافت کهن شهر شیراز بیابیم، ابتدا باید شناخت دقیقی از جریان جابجایی در شبکهٔ خیابانی این شهر بهخصوص پیرامون حرم شاه چراغ (ع) در گذشته و امروز داشته باشیم. آن گاه بر مبنای این واقعیت، میتوان گامهای موثری برای توسعهٔ متوازن این محدوده برداشت. توسعهای که نه با تخریب بلکه با همزیستی مسالمتآمیز با بافت کهن، حیات آن را ارتقا میبخشد. حل مشکلات بافت کهن شهر شیراز و توسعهٔ منطقی حرم شاه چراغ (ع) در حیطهٔ علم است. لازم است مدیریت این مجموعه به جای تلاش برای تکرار رفتار اشتباهی که در ایران و یا خارج از ایران روی داده است، به علم رو کند و آن را مبنای کار خود قرار دهند. در این صورت به جای تکرار اشتباهات گذشته، می تواند راه حل متوازنی را ارائه دهد که به عنوان یک الگوی موفق مورد استفادهٔ آیندگان نیز قرار گیرد.
این یادداشت نخست در روزنامه ی اعتماد، صفحه ی اول، چهارشنبه 17 آذر چاپ شده است.