آدرین فورتی
ترجمهٔ یاسر سهدهی
«نیاز به اعادهٔ وحدت و امیدواری به رشتهٔ ما از طریق احیاء تمامی تأثیرات متفاوت قیاس زبانی، ضروریترین امری است که در حال حاضر به نظر من میرسد.» [۲] JosephRykwert, 1971, 59.
«راههای زیادی برای معادل دانستن معماری با زبان وجود دارد. با اینحال چنین معادلسازیهایی بیشتر اوقات به تقلیل و طرد منجر میشوند.» [۳] Bernard Tschumi, 1977, 94.
از میان تمامی استعارههایی که در حوزهٔ معماری یافت شدهاند، موارد اندکی بودهاند که به اندازه استعارههای مستخرج از زبان، چنین کاربردهای متنوعی پیدا کرده باشند و به یقین هیچکدام از آنها به اندازهٔ استعارههای ریشهگرفته از زبان مناقشه برانگیز نبودهاند. سهم عمدهای از واژگانی که در بخش ۲ در مورد آنها بحث شده، در کاربرد معمارانهشان، ارتباطهای ضمنی با حوزهٔ زبانشناسی دارند و این موضوع خود به تنهایی جستاری در باب پدیدار عمومی استعارههای زبان را ارزشمند میسازد.[۴]اما آنچه چنین جستاری را ضروری میسازد این است که در بیست سال اخیر، هیچ موضوعی به اندازه قیاس زبانی بحث برانگیز نبوده است. در واکنشهای متداول کنونی علیه نظارهٔ جنبهای از معماری به مثابه زبان کلامی[۵]، گاهی ممکن است از این موضوع که یک قیاس در گذشته بهطرز عجیبی بارور بوده، چشمپوشی شده باشد. همچنین گرایش به یک کاسه کردن تمام قیاسهای زبانی، گویی که همگی یکساناند یا دارای نواقص یکسانی بودهاند، این واقعیت را پنهان ساخته است که اگر این پیشنهاد مطرح نشده بود که معماری را به طریقی میتوان به مثابه زبان دید، ساحتهای دستنخوردهای در معماری برای همیشه نااندیشیده باقی میماندند. حتی مورخ فرانسوی ژاک گیلم[۶] در مقالهای که از جهاتی یکی از بهترین بحثهای تاریخی در مورد استعارههای زبانی بهشمار میرود، تمام این استعارهها را به عنوان انحاء مختلف ظهور یک نوع «همنشینی معماری-زبان» درنظر میگیرد و به همین خاطر همه را به گونهای یکسان معیوب میداند.[۷]
این فرض که همهٔ قیاسهای زبانی یکساناند، محدودیتی غیرضروری بر آزادی تفکر ما درباره این موضوع تحمیل میکند. یکی از ویژگیهای برجستهٔ استعارههای زبانی، تنوع و وسعت شگفتآور آنها به همان گوناگونی انگارهها دربارهٔ خودِ زبان است. «قیاس زبانی» پدیدهای یکپارچه نیست: این قیاس کاربردهای بسیار متفاوتی را شامل میشود و میتوان به حق در مورد شایستگیها و ارزشهای نسبی این استعارههای متفاوت گفتوگو کرد. البته مسلماً ما در مورد خواندن «پلان» صحبت میکنیم، و در این موقعیت شاید بهراستی راه بهتری برای توصیف فرآیند خاصِ ادراک، که در این فعالیت درگیر است، وجود نداشته باشد. اما از صحبت درباره «خوانش» پلان تا این مدعا که محصول کار یک معمار نشانهای زبانی است، فرسنگها فاصله است. جهت نیل به رویکردی منطقیتر به پرسش قیاسهای زبانی در معماری، میتوانیم میان معادلهای متنوع استعاری که زبان برای معماری پیشنهاد میکند، تمایز قائل شویم.
اما پیش از انجام این کار، چند تمایزگذاری کلی ، سودمند خواهد بود. نخست اینکه، میان این دو گفته که «معماری شبیه به زبان است» و « معماری یک زبان است» تفاوتهای کلی وجود دارد. به بیان دیگر، گفتن اینکه معماری اشتراکات معینی با زبان دارد، برای مثال میتواند جدای از آنچه درون مادیت خودش دارد میانجی چیزهایی شود، یک سخن است و اینکه بگوییم معماری با قواعد نحوی و دستوری که در زبان گفتاری یافت میشوند، تطابق کامل دارد، کلاً سخن دیگری است. دوم اینکه باید میان قیاسهای مربوط به جنبههای معناشناختی[۸] زبان و قیاسهایی که به جنبههای نحوی[۹] آن (زبان به عنوان نظامی دستوری و ساختاری) مرتبطاند، تمایز قائل شویم. سوم اینکه میتوانیم بین استعارههایی که معماری را با ادبیات و ترکیبات گسترشیافته در یک زبان خاص مقایسه میکند و آنهایی که معماری را قابل قیاس با زبان(در مفهوم پدیدارِ زبانشناختی عام) میدانند، تفاوت قائل شویم.
وظیفهٔ دیگر، تشخیص تحولات تاریخی رخداده در استعارههای زبانی خواهد بود. زمانی که معماران و منتقدان سدهٔ هجدهم به مقایسهٔ زبان و معماری پرداختند، انگیزهها و ایدههایی که امید بیان آن را داشتند، با یک معمار یا منتقد دههٔ ۱۹۶۰م کاملاً متفاوت بود. ما نمیتوانیم به سادگی فرض کنیم به دلیل آنکه آنها به زبان ارجاع دادهاند، از چیز یکسانی سخن گفتهاند، چراکه آنچه در ۱۷۸۰م از «زبان» فهمیده شده بود لزوماً همان معنا رادر ۱۹۶۰م نداشته است. حتی عنوان پرفروشترین کتاب سِر جان سامرسون[۱۰]، «زبان کلاسیک معماری»[۱۱]، گمراه کننده است، زیرا به اشتباه پیشنهاد میکند که زبان در سنت کلاسیک موضوعی تعریفشده بوده، زمانی که در حقیقت هیچیک از معمارانِ سدهٔ شانزدهم، هفدهم یا هجدهم، هرگز به این فکر نمیکردند که هنرشان را، در تمامیت خود، به مثابه زبان در نظر بگیرند. حتی معانی زبان بیشتر از معانی معماری تحول یافتهاند. هیچ محصول اجتماعیای در مقایسه با زبان به تأمل ممتدتر و نظریههای متنوعتر دامن نزده است، و همین امر دلیل عمده جذابیت زبان برای معماران بوده است. زبان در دویست سال گذشته، همچون معدنی همواره گشوده بوده، که هر وقت لایهٔ جدیدی در آن کشف میشد، معماران و منتقدان به طور مکرر برای یافتن استعارههایی تازه به آن رجوع میکردند.
آنانی که استعارههای زبانی را بهکار بردهاند، اغلب از ماهیت نابسندهی این استعارهها آگاه بودهاند. پس با این وجود، خواست آنها چه بوده است؟ جز تصدیق کاستیها، چه حاصلی از کاربرد این استعارهها به دست آمده است؟ شکی وجود ندارد که بخشی از فراگیری استعارههای زبانی از ۱۹۵۰م به بعد متأثر از سلطهی عمومی زبان در سدهی بیستم و ادعاهای نظریه زبانشناسی برای توضیح نه فقط زبان کلامی، بلکه تمامی تولیدات فرهنگی بوده است. همچون معماری تمامی دیگر اعمال هنری، ادبیات، نقاشی، سینما، در مقابل تفسیرزبانشناختی تسلیم شدهاند. اما این علت، قادر به توضیحِ کاملِ جذابیت قیاسهای زبانی نیست؛ زیرا این استعارهها پیش از ادعای زبانشناسان مبنی بر تدارک نظریهٔ عمومی فرهنگ، در حوزهٔ معماری کاملاً ظهور یافته بودند. بنابراین بخشی از عوامل گرایش به استعارههای زبانی باید به صورت مختصِ معماری، فهمیده شوند. معماری تاریخی مختص خود را دربارهٔ استناد به زبان نشان میدهد که کاملاً مشابه تاریخ دیگر هنرها نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت:
[۱] :Language metaphors این نوشتار ترجمه ایست همراه با اندکی تلخیص از درآمد فصل چهارم از بخش نخست کتاب words and buildings نوشته شده توسط آدرین فُرتی، که در سال ۲۰۰۰ م منتشر شده است. نویسنده در این فصلِ کتاب، نظریههای مربوط به استعارههای زبانی در حوزه معماری را در شش گروه ردهبندی نموده و به بررسی و نقد مختصر آنها پرداخته است. با کمال سپاس از جناب آقای مجید میرنظامی که این ترجمه را مورد بازبینی قرار دادند.
Forty, Adrian. Words and buildings: A vocabulary of modern architecture. Vol. 268. London: Thames & Hudson, (2000).
[2] Rykwert, Joseph. The necessity of artifice: Ideas in architecture. Rizzoli, (1971).
[3] Tschumi, Bernarcl. "The Pleasure of Architecture," in Architecture and disjunction, (1977): 81-96.
[۴] به مباحث «انطافپذیری»، «فرم»، «نظم»، «ساختار» و «گونه» در همین کتاب رجوع کنید.
[5] Verbal language
[6] Jacques Guillerme
[7] Guillerme, Jacques. "The idea of architectural language: A critical inquiry." in Oppositions 10 (1977): 21-26.
[8] Semantic
[9] Syntactic
[10] Sir John Summerson
[11] The classical language of architecture