زینب تمسّکی
On the Distorted Way We Are Taught to Perceive and Conceptualize our Built Environment[1[
زینب تمسّکی
Before you read this note, ask yourself what do you see in the pictures above and which concepts come into your mind? Try to recall as many concepts as you can. Walking in the metropolises like Tehran, one finds little trouble to view scenes that have the potential to be significant depictions of poverty or inequality; but we, as far as are engaged in our disciplines and careers in architecture, are not used to interpreting them in this way. The borderlines dividing rich and poor neighbourhoods construct our mental maps of the cities2, but trying to understand and deconstructing...
On Our Condition in the Humanities Global and Local Scene, or How to Dance at the two Weddings
زینب تمسّکی
On Our Condition in the Humanities Global and Local Scene, or How to Dance at the two Weddings What if one’s language is just like Hotel California*: "You can check it out any time you like, but you can never leave".I owe some clarification to the reader why I am writing in a language other than Persian on this website. That might sound like a revolution in IAS**, caring for the Persianate culture as one of its inherent cause of existence. Indeed, it is mostly a sign of being interested in communicating with a broader audience in a lingua franca; just the same as writing in Arabic was the case for Avicenna and all the other scholars in the 10th-12th centuries of Iran, and it was the case for all those Turkish, Indian and other inhabitants of the Persophonia who spoke in Persian in the early modern ages. And one other thing which is crucial to understand the why behind I am writing in English, which showcases the macro-level of my decision, is that Iranians have to write in English if they want to survive within the contemporary institution of the university both in Iran and abroad.I will discuss one...
چرا اثر معماری فقط در داستان فهم میشود؟
زینب تمسّکی
به نام خداوند مهربان و حکیم چرا اثر معماری فقط در داستان فهم میشود؟[۱] «خاستگاه زبان و سرمنشا سرپناه هر چه که باشد؛ در داستانسرایی است که این دو به هم میپیوندند، و در داستانسرایی است که ما به وضوح انسان میشویم.» [۲] داستانگویی و معماری کردن، هر دو اشکال بنیادین یک هنرند: «خلق عالم» [۳] و [۴]. هر داستان پارههای داده و اطلاعات را برای ما در قالب کلی منسجم و قابل فهم درمیآورد. در داستان اثری از جدایی میان علوم انسانی از علوم طبیعی، علم و فن از هنر، منطق از احساس یا فرهنگ از طبیعت نیست. داستان به ما امکان میدهد تا آدمی و مکان را به منزله کلی واحد و نامجزا درک کنیم[۵]. هر داستان دیدگاهی یکپارچه و کلنگر به واقعیت را ترویج میکند. معماری امری انسانی است و مکانْ نحو بودن آدمی بر زمین. این نحو بودن آدمی، از میان قالبهای مختلف شناخت، در داستان است که آشکار میشود. فقط در داستان است که رابطه آدمی با محیط را به تمامی تجربه میکنید[۶]. در داستان شما در ارتباط کمواسطهای[۷] با مکان قرار میگیرید و معانیای که قهرمانان بدان میبخشند را درک میکنید. در داستان است که میتوانید نسبت خود را با چیزها بفهمید، چون در...
خانه بیخواب مادربزرگهای ما
زینب تمسّکی
به نام خداوند گستردهمهر مهربان ای خانه چاردیوار من خفتم و تو بیدار میخوابم یا الله اگر برنخزیدم اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمد رسولالله در کلی[د] دربن کلی[د] کلی را دادم به دست مرتضی علی** این شعر را به همراه چند چیز دیگر مادربزرگم هر شب قبل خواب میخواند. هر وقت شبها پیش او میخوابیدم، صدای شمرده شمرده خواندنش را میشنیدم. هیچ وقت فرصت نشد از او بپرسم این شعر را از که یاد گرفته است. هیچ فرصت نشد بپرسم خانه بیدار یعنی چه؟ هیچ وقت نشد بپرسم «در» و دربن» کجاست؟ چرا خانه را چهاردیوار صدا میکند؟ ما در سیاقی بزرگ شدیم که میشد با خانه حرف زد. که خانه همیشه بیدار بود. ما در بستری از شعر بزرگ شدیم. در خانهای که زنده* بود. * ۱: تا زمانی که battle for the life and beauty of the earth و مجموعه سرشت نظم کریستوفر الکساندر را نخوانده بودم؛ توضیحی عالمانه برای زنده فهمیدن خانه به گوشم نخورده بود. ۲: این شیوه انس با خانه و این طرز ادراک بناها در فرهنگ ایرانی بسیار محل تامل است. ادراکی که ریشه آن با پایگاه فکری موردتوجه الکساندر تفاوتهایی دارد. امیدوارم یکی از دانشجویان دوره مطالعات...
حق برخورداری از معماری
زینب تمسّکی
حق برخورداری از معماری ناصر ربّاط [۱]و[۲] برخلاف بنیانهای انسانمدارانه حرفه امروزیشان، معماران، در وهله اول و مهمتر از هرچیز، فراهمکننده خدماتاند. خروجی کار آنها، طراحی و بنا، به لوازم فراوانی اعم از بودجه، کار یدی و منابع نیاز دارد. بنابراین آنان ناچار به کار با حامیانیاند(مطابق مرسوم امروز ما مشتریان یا سرمایهگذاران، اعم از افراد حقیقی مستقل و یا اشخاص حقوقی) که دارایی [لازم برای] سرمایهگذاری و اجرای طرحهایشان را دارند. معماریای که حامیان برای آن هزینه میپردازند، و درباره آن معمولا حرف آخر را آنان میزنند، لاجرم در معرض گرایشات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این حامیان است. بدین ترتیب این معماری بیطرف نیست. با این حال معماری زمانی که از قلمرو طراحی خارج و وارد فضای اجتماعی میشود تغییر میکند. در این قلمرو معماری کارکردها و معانیای مییابد که احتمالا هدف (طراح) یا پیشبینیشده در مرحله طراحی و یا (حتی) خواسته حامیان نبود. تاریخ سرشار از این دست مثالهاست. برای مثال کاخهای سلطنتی و باشکوه ـ پس از اینکه نظامهای سیاسی سابق از بین رفتند یا واقعیتهای جدید اقتصادی ناگزیر از تغییرشان کردندـ موزه، مدرسه و دفتر کار شد. و هنگامی که فشار بنگاههای معاملات املاک و کاهش تقدس نهادهای دینی مبنای منطقی چنین عملی را فراهم کرد،...
علم اخلاق معماری
زینب تمسّکی
در طول مطالعه برای پیشینۀ رسالهام، متوجه فقر منابع نظری در حوزۀ اخلاق معماری به زبان فارسی شدم. به خصوص منابعی که برخط و آسان و همهیاب باشد. از حالا آنچه دربارۀ این حوزۀ موضوعی میخوانم را در حد وسع اینجا هم قرار خواهم داد. علم اخلاق معماری [۱] برخی مسائل علم اخلاق معماری ویژگیهای تعدادی از دووجهیهای اخلاقی معمولند- دغدغههایی [چون] محوریت ارزش یا محوریت عامل [دراینجا معمار]- که برای معماران هم ممکن است به وجود بیاید. اخلاق معماری علاوه بر مجموعهای از پرسشهای مرسومِ [اخلاق] که به حوزۀ معماری وارد شده، مسائلی که خاص رشته و حرفۀ آن است را هم مطرح میکند که در نتیجۀ ماهیت اجتماعی، عمومی، عملی و هنری آن شکل گرفته است. فرااخلاق معماری، به مثابه مفهومی پیشینی نسبت به اخلاق هنجاری حرفۀ معماری، مقولات اخلاقی دیگری را میسنجد؛ نظیر اینکه آیا معماری باید اخلاقی در نظر گرفته شود یا غیراخلاقی، وابسته به اینکه مقاصد معماری (سازههای بناشده) [را در نظر بگیریم] یا اَعمال آن را چون مجموعهای از نهادها یا پدیدههایی اجتماعی [در نظر آوریم]. مسئلۀ فرااخلاقی دیگر دربارۀ این است که رابطۀ زیباییشناسی با اخلاق آنچنان که در معماری ظاهر میشود را، اخلاقگرایی بهتر شرح میدهد یا آزادی عمل؟ مقولات اخلاقی معماری...
اعتبار معماریانۀ سوالها
زینب تمسّکی
به نام خداوند مهرگستر مهربان اگر موضوعهایی که علوم مرتبط با آدمی بدان میپردازند را در سه قالب واقعیتهای انسانی، ارزشها و تکالیف او بگنجانیم؛ چه از دنیای واقعیتها و چه از ارزشها و تکلیفهای مرتبط با او سوالهای بسیاری میتوان پرسید. اگر معماری را ظرف زندگی آدمی در هستی بدانیم، در هر یک از این سه قالب سوالهای بسیاری مرتبط با معماری خواهیم یافت. اما آیا همۀ این سوالها لزوما در چارچوب تحقیق معماری قرار میگیرد؟ دایرۀ شمول تحقیقات معماری تا کجاست؟ ممکن است بتوان محدوده یا خطوط تمایزی برای آن در نظر گرفت و گفت «تحقیق در حوزۀ معماری» چه نیست؟ - خواهید گفت این امر مستلزم این است که بفهمیم خود معماری چه هست و چه نیست و مقصود ما از آن کدام ساحات معماری است. اما با پذیرش این قول که تحقیق در هر ساحت مرتبط با معماری –اعم از علم و فن و حکمت و هنر- لاجرم میانرشتهای است و دست کم رویکردها و روشها یا بنیانها و مفروضات خود را از خارج حوزۀ معماری اخذ میکند؛ میتوان گفت حتی آن زمان که برای معماری به مثابه دانش حد و مرز و تعریفی بیان کنیم هم مسئله به قوت خود باقی است. یعنی باز هم نمیدانیم تا کجا اگر دانشِ معماریِ مفروض...
آن روی «ماه»ی که پشت شهر پنهان مانده و ما و مکان: تجربهها
زینب تمسّکی
به نام خدا تماشای رمزآمیزترین پردۀ هنری هستی، جلوۀ نقرهفام قرص ماهِ تمام بر صفحۀ سیاه شب، روزگاران درازی است که برای همۀ ساکنان سیارۀ زمین به صورتی یکسان میسر است. این روزها و در پرتو روشنی همارۀ چراغبرق و لامپهای الایدی شاید کمتر به یاد بیاوریم که فضای شبهایمان میتوانسته جز این باشد. که شبهایی بوده که میشد روی ماه را در افقی وسیع، بیهماورد، به تماشا ایستاد و مردمی بودهاند که به انتظار تماشای تمام یا نو شدنش میایستادهاند. که گذر پرتوش از روزن خانههایشان یا گستردن فروغش بر بام و ایوانهایشان را میدیدند و خوش میداشتند و هر جا که به فضاهایشان پرتو میافکند، آنجا را به نامش میخواندند (۱). روزگاری که «شب مهتاب» و «شب تاریک» فرقها داشته. و مردمانی که وصف «مهتابی دلافروز و طرف لالهزاری خوش» ، «گل و بید و کنار آب و مهتاب» ، حتی «شب و مهتاب و گل و سنگ» برایشان تصاویری معنادار و فضاهایی آشنا و دلخواه ترسیم میکرده است. مردمانی که پیوند میان تغییر شکل منظم و مدام «ماه» و حساب گذر ایام و «ماه»های سال را بیدرنگ فهم میکردهاند. شاید در روزگاری که آدمهای شهر سراغ ماه را فقط یک شب از سال، در پی سرآمد روزهداری، میگیرند؛ سخن از این همه بیمعنی به...
خانۀ مادربزرگ: تجربهها
زینب تمسّکی
یکم. یگانه دخترش پزشک است و روز و شبش به کار میگذرد. گفت به او سپرده اگر پیر و دست و پاگیر شد بیتامل رهسپار سرای سالمندانش کند. به نظرش آنجا با حضور همسن و سالانی که مجال گفتگو با ایشان فراهم است اتفاقا جای خیلی خوبی است. دوم. طرح کلی خانهشان دو مستطیل کشیده است در دو سوی حیاطی بزرگ. مادربزرگ حالا پا به نهمین دهۀ عمر گذاشته و شبها خواب ندارد و واگویههایش خواب را بر باقی اهالی خانه حرام میکند. دلشان نمیآمد برایشان خانۀ مستقلی بگیرند. میخواستند بتوانند ساعت به ساعت به او سر بزنند. همین چند وقت پیش بود که با بنّایی، تالار و کتابخانۀ یک ضلع حیاط را تبدیل به سوئیتی مستقل کردند برای اقامت او و پرستار شبانهروزیاش. سوم. تازه به این آپارتمان نقل مکان کردهاند. اتاق مادربزرگ خیلی بزرگ نیست. حمام و سرویس و تراس مستقلی دارد و فاصلۀ همۀ اینها خیلی کم است. آنقدر که زور دختر و پرستارش برسد مادر را تا هر کدام از این جایها روی ویلچر یا دست ببرند. تخت را کنار پنجرۀ رو به تراس گذاشتهاند و رختخوابی هم، برای آنکه مادربزرگ روی تخت قرار نمییابد، پهن کردهاند پایین تخت. میگفت اینجا طوری طراحی شده که میتوانم...
اصل و فرع معماری ما
زینب تمسّکی
خانه از پایبست ویران استخواجه در بند نقش ایوان است عقل را نه توان تمیز میان خیر و شر که توانایی تشخیص میان دو خیر و یا دو شر دانستهاند. یعنی عاقل قادر است از میان دو خیر برتر آنها و از میان دو شر فروتر آنها را شناسایی کند. با این حساب عقل با تشخیص اولویتها نسبت مستقیم دارد. تشخیص اولویتها برای ما آنچه اصلی است را از آنچه فرعی است متمایز میکند و ما را به سوی گزینش مهمترینها و سپس مهمترها (الاهم فالاهم) سوق میدهد. فرآیند طراحی معماری جریان مداومی از انتخابها و تصمیمگیریهاست. انتخابهایی که ناگزیر به تشخیص اولویتها و تصمیم بر مبنای آنها نیاز دارد. معمار برای تشخیص اولویتها -چه در ارتباط با زمین و زمانۀ خاص طرح و چه در صورت و جوهر کلی معماری - هم به قوۀ تعقل خود نیازمند است و هم به چکیدۀ اندیشۀ پیشینیان، تجارب آنها. در نتیجه معمار هم ناگزیر از پرورش قوۀ تعقل است تا اولویتهای متناسب با زمین و زمانۀ را خود درک کند و هم ناگزیر از بهرهگیری خردمندانه از آنچه پیشتر به مثابه میراث فرهنگی و تجربۀ جهانیان بدو رسیده. با این مقدمات اجازۀ این را دارم...
مرگ و شهر
زینب تمسّکی
مرگ و شهر شاید عنوان نابخردانهای به نظر برسد. شهر را با مرگ چه کار؟ و مرگ را با شهر؟ ******* سالها پیش، برای اولین بار، از پس توصیفات سینوهه [۱] از شهر مردگان و زندگان و آداب و تشریفات زندگی مصریان بود که فهمیدم شهری جز آن شهرها که ما امروز در آنها روزگار میگذرانیم هم هست؛ یا لااقل میتوانست باشد. روزی که توصیفات بروگش از تهران قاجاری را میخواندم و سخن از گورستانهای درون شهر بود که محل گذر هرروزۀ مردم بودند و پنجشنبه و جمعهها تفریحگاه و زیارتگاه مردمِ شهر[۲]؛ فهمیدم که زندگی در کنار مرگ و با مرگ و با مردگان همانقدر برای من فرزند دهۀ دوم قرن بیست و یکم عجیب است، که برای آن مردان و زنان قاجاری، حداقل تا اندازهای، معمول بوده. ******* اولین باری که پا به یک مرکز خرید بزرگ [۳] گذاشتم خوب یادم هست. برای خرید نرفته بودیم. گفته بودند معماری خوبی دارد و رفتیم ببینیم چطور جایی است و میخواستیم زود برگردیم. بیشتر از سه ساعتی طول کشید تا بتوانیم از لابی اصلی خودمان را به درب خروج برسانیم. در ماز گیر کرده بودیم انگار. و در همۀ این مدت زمان منجمد شده بود. رنگ بود و برق و...
موضوعات تحقیق در حوزۀ معماری ایران چگونه باید انتخاب شود؟
زینب تمسّکی
طرح یک پرسش: موضوعات تحقیق در حوزۀ معماری ایران چگونه باید انتخاب شود؟ پرسشهای ممکن از معماری ایرانی چیست؟ از چه جنسهایی است؟ پاسخ به کدامها اهمیت یا اولویت بیشتری دارد؟ پاسخ به کدام پرسشها مقدم بر طرح باقی آنهاست؟اصلا آیا پرسشهای ممکن دربارۀ معماری ایرانی و حوزههای ممکن شناخت آن از سوی محققان روشن شده است؟ یا برنامه و طرحی کلی برای پیشبرد تحقیقات این حوزه وجود دارد؟ برنامهای که موضوعات و حوزههای موضوعی تحقیق را تعیین و آنها را «اولویتبندی»[۱] کند تا تلاش سازمانهای متعدد متولی این تحقیقها به کارهای موازی نینجامد و در عینحال محققان برای انتخاب و مسئولان بالادست برای پیشنهاد موضوع به درستی تصمیم بگیرند؟انباشتن حجم زیادی پایان نامه، رساله و طرح پژوهشی و مشخص نکردن ارتباط آنها در یک طرح کلی نشان میدهد اهداف آموزشی و سیاستگذاری پژوهشی در دانشگاه و سازمانها مشخص نیست. در این صورت تحقیقات انجام شده برای دانشجویان و محققان بعدی روشن نخواهد کرد که زمینۀ علمی آنها تا کجا پیش رفته و چه بخشهایی نیازمند کار ضروری، فوری و حیاتی است و «مسائل حل نشده»[۲] کدامند.روشن نبودن موضوعات ممکن و نیز اولویت تحقیقاتی [۳] آنها در نتایج تصمیمگیری نهادها برای تامین بودجۀ تحقیق و یا مجلات پژوهشی در تایید یا رد...