باغهای ملی از جمله فضاهای جديد شهری بود که در اواخر دورۀ قاجاريه و بهطور مشخصتر از دورۀ پهلوی اول به برخی از شهرهای ايران وارد شد. اين باغها نمودی از باغسازی بينابين سنت و مدرنيته در کشور و نمودی از معماری و شهرسازی دورۀ گذار است که بسياری از الگوها و مفاهيم خود را از باغسازی چند هزارسالۀ غنی ايرانی و برخی از الگوها و يا جزئيات خود را از الگوهای باغسازی در غرب گرفته است. همينکه نام اين فضاها «باغ ملی» است و نه «پارک ملی» میتواند شاهدی بر این باشد که همچنان آثاری از نظام باغسازی و باغآرايی ايرانی در اين باغها قابل مشاهده است. این فضاها نه دیگر فقط «باغ» بلکه «باغ ملی» است و شاید بهتر باشد آنها را نه به صورت «باغهای ملی» بلکه «باغملی»ها جمع ببندیم. هدف از بحث بر واژهها تذکر این مورد بود که فضایی جدید با ماهیتی جديد و ويژه در شهرسازی مدرن دورۀ پهلوی اول تکوين يافته و در کنار خيابانهای عمودبرهم و مستقيمالخط، ميدان اصلی شهر و ساختمانهای اداری با معماری مدرن يکی از عناصر اصلی سازندۀ شهرهای رضاشاهی شده است؛ هرچند به نظر میرسد با اتفاقات شهريور ۱۳۲۰ش چنانکه بايد در زمانهای بعد رشد و تکامل پیدا نکرده و جای خود را به «پارک»ها و «پارکِ شهر»ها داده است.
باغملیها در دورۀ پهلوی اول از معدود تفرجگاههای عمومی داخل شهر بود. اين باغها محلی برای برگزاری مراسم و مجالسی از قبيل گاردنپارتی، تئاتر و کنسرت، آتشبازی، جشن اصناف مختلف به مناسبت تغيير لباس، کنفرانسها و دعوتهای عمومی، ميتينگهای حزبی و نطق و خطابۀ کانديداهای مجلس، مراسم رسمی کشوری مثل ادای احترام به شاه درگذشته و حتی استقرار اردوی پيشاهنگی بود. همچنین باغملیها به خاطر داشتن سالنهای نمايش، کتابخانهها و کافهها يکی از معدود مراکز فرهنگی و هنری شهر در آن روزگار بود که امکان گردهمآمدن فرهيختگان جامعه را ممکن میکرد.
باغملیها در هستۀ اصلی و مرکز شهر و در برخی شهرها در زمینهای خالی و در برخی دیگر در باغها و یا محوطههای تاریخی موجود احداث میشد. بهطور مثال باغ هشتبهشت اصفهان به هنگام حکومت آقا سیدضیاءالدین ضبط و دستور تبدیل آن به باغملی به نظمیه و ژاندارمری و مالیه داده شد. پس از آن دیوار باغملی خراب و بهجای آن نرده گذاشته و در مدت کوتاهی گلکاری و در ساعات معینی گردشگاه مردم شد. صحن مسجد علیشاه در تبریز نیز از دیگر نمونههایی است که به باغملی اختصاص یافت. باغ نظر شیراز را هم در حدود دهۀ پنجاه قصد داشتند به باغملی تبدیل کنند.
نگهداری و مراقبت از باغملیها بر عهدۀ افراد وابسته به دربار از جمله شهردار يا حاکم شهر بود. بهطورکلی باغملیها را اغلب دربار میساخت و مسئوليت حفظ و نگهداری آن را حاکم شهر يا شهرداری بر عهده داشت. مطابق بند ۱۱مادۀ ۳۳ نظام نامۀ بلديه نيز، که در تاريخ ۶ خردد ۱۳۱۲ش به ثبت رسيد، احداث باغملیها و تفرجگاههای عمومی در کنار توسعۀ معابر عمومی و ساختمان خيابانها و پلها و زيرآبهای شهر و احداث مريضخانهها و دارالمساکين و دارالمجانين و ساير مؤسسات خيريه جزء وظايف بلديه بود. بااينحال ممکن بود بزرگان هر شهر نيز، مانند دکتر غنی در مورد باغ ملی سبزوار، در احداث و ساخت اين باغها مساعدت کنند.
در داخل باغملیها معمولاً بناها و عمارتهایی هم ساخته میشده که اغلب کاربری خدماتی و عمومی نظیر مهمانخانه، کافه، سالن نمایش یا کتابخانه داشته است. خیلی از این بناها از ابتدای امر در باغ ساخته نشده و در زمانهای بعدی به آن ضمیمه شده است. این بناها، بهخصوص بناهایی که پس از دورۀ رضاشاه در باغملیها ساخته شده، همیشه در ارتباط مستقیم با وجه تفرجگاهی یا خدماتی باغ نبوده و بعضاً کاربردهای اختصاصیتری نیز داشته است. برای مثال محل استقرار شرکت نفت آبادان باغ ملی این شهر بوده است.
باغملیها به علت داشتن سالنهای نمایش، کتابخانهها و کافهها یکی از معدود مراکز فرهنگی و هنری شهر در آن روزگار بوده که گردهمآمدن فرهیختگان جامعه را ممکن میکرده است. در خاطرات شفیعیکدکنی باغملی مشهد به منزلۀ یکی از قدیمیترین مراکز ادبی و فرهنگی مشهد و پاتوق شعرا، ادبا و اهل هنر خراسان در اوایل قرن بیستم معرفی شده و به نظر میآید قلب فرهنگی و هنری شهر مشهد در حوالی آن میتپیده است. در این باغ حتی چناری وجود داشته که به علت گردهمآمدن اهل ادب در زیر آن به «چنارالأدبا» مشهور شده است! شیخ محمدتقی ادیبنیشابوری نیز اوقاتی را به همراه استادش، میرزا عبدالجواد ادیبنیشابوری، در باغملی مشهد میگذرانده و از دانش وی استفاده میکرده است.
هرچند باغملیها محلی برای تفریح و پس از آن مرکزی برای گردهمآمدن ادبا، هنرمندان و فرهیختگان شهر بود؛ در نگاه برخی نیز جایی برای پرسهزدن و عاطلوباطلگشتن بود. عدهای نیز این فضاهای شهری را جایی خلاف عقیده و مذهب میدانستند که در راستای سیاستهای رضاشاهی با هدف و نیت از پیش تعیینشده برای مشغولکردن مردم به عیش و طرب و جداکردنشان از آیینهای عزاداری و مراسم دینی ایجاد شده بود. یکی از دلایل این نوع نگاه و طرز تفکر نقش مؤثری بود که برخی از باغملیها در ماجرای کشف حجاب ایفا و محمل مناسبی برای تبلیغ و نمایش آن فراهم میکرد.
چراکه در باغملیها بعضاً جنش کلاه و لباس متحدالشکل و یا جشنهای دیگری به بهانههای مختلف و با هدف ترویج کشف حجاب توأم با نواختن ارکستر و ایراد خطابه و نطقهای مهیج و دعا به ذات اقدس شاهنشاهی برگزار میشد.