به هنگام خيره نگاه كردن به جعبۀ جادو يا جادوگرى كه تلويزيونش خوانند و مشاهدۀ فرو ريختن ساختمان نمادين شدۀ پلاسكو آوار بيشمارى پرسش بر جان آدمى فرو مىريزد؛ وحشت عظيم درك اين مسئله كه در قرن بيستويكم ميلادى با اين همه پيشرفت خيره كنندۀ فنى و دورانى كه هوشمند و دانشبنيانش مىخوانند، اين چنين به ارزانى آتشنشانان شجاع و در اين قحطسال دمشقى با وجدان حرفهاى و كارگران زحمتكش و حتما شريف و صاحبان مغازهها پرپر ميشوند و شمار بيشترى از هستى ساقط؛ چه بايد گفت؟ خوشبختانه سردردى سهمگين هجوم مىآورد تا راه بر خشم و احساس ناتوانى بر بندد. دو روزى مىگذرد تا با آرامشى نسبى دوباره به فاجعهاى عظيم و در همان حال تراژيك، پرداخته شود.
چنانچه به ساده كردن ابعاد گوناگون و در هم تنيدۀ مسئله اقدام شود به چهار سرفصل ميتوان بسنده كرد: نخست عوامل انسانى كه اجنبى آن نيز ميتواند هيومنـور باشد؛ دو ديگر عوامل اطلاعات يا ارتباطمحور يا اينفوـور؛ سوم مباحث فنى يا تكنوـور و در فرجام مسايل سازمانمحور يا اورگوـور. صورت مسئلۀ ساده شده بخش بندى پيش گفته را تاييد مىكند. سوژهاى (ساختمان پلاسكو)، در لحظهاى (زمان)، به آتشى عظيم (رخداد)، دچار شده و آتشنشانان و عوامل ديگرى در خیابان استانبول (مكان يا فضا) گرد آمدهاند اما شد آنچه نبايد ميشد (آثارو پىامدها).
نخست آنكه تودهاى از آدميان گرد آمدند و با غريو و هلهله به عكسبردارى و گرفتن فيلم دست گشادند و راه بر يارىرسانان بستند. پس چارهاى نيست جز آنكه بپذيريم كه در اثر رنجهاى تاريخى و آسيبهاى امروزى و رنجهاى زيستن در اين زمان و مكان دچار مشكلات جدى و پيچيدهايم. خودمحورى تاريخى علاج ناشده، در زمانۀ سر بريدن اخلاق، لمپنيسم و شارلاتانى خاص نوكيسگى رانت محور در اقليتى، و ستيز جانكاه اكثريت براى بقا، شرايط بغرنجى را پديد آورده كه در تركيب با بىاعتمادى فراگير شده و چند عامل دیگر كه بحث از آنها بماند، جامعه را لحظهاى و تحريكپذير ساخته است.
از نظر گردش آزاد اطلاعات و رسانههاى مورد اعتماد و در رأس آنها وضعيت اسفبار رسانۀ ملى كه بيشتر اوقات وقت خود را صرف توضيح فرش خانۀ حنين ابن اسحاق طوسى در جابقلا مىكند، رسانههاى دنياى مجازى به صورت درهم، سره و ناسره، هدفمند چه ميهنى و چه ضد آن ميداندارى ميكند. در چنين شرايطى بازار شايعه، غلو و بزرگنمايى سخت گرم و پررونق گشته است. فقط كافى است پژوهندۀ شريف و آگاهى به تحليل به تحليل مطالب دنياى مجازى دست گشايد تا دهها علت آتشسوزى كه نيمى از آنها بر نظريۀ كهن توطئۀ باب طبع ايرانيان استوار است. چنين تحليلى نشان ميدهد كه چه بر سر سرمايۀ اجتماعى عام يا مرتبط به سازمانهاى رسمى آمده است و نگرشهاى دنياى مجازى اكثرا بر چه مدارى ميگردد.
در زمينۀ تكنوـور يا بعد فنى، فاجعۀ پلاسكو نشان داد كه يكى از مهمترين سازمانهاى امدادى در شهرى كه بر پايۀ رانت در گردش و مافياى سخت فربه زمين و مسكن صاحب صدها برج شده است و در دورۀ پيشين شهردارى حتى مجوز چهل طبقه نيز صادر شده در برابر آتش سوزى و ساير حوادث تا به چه ميزان مصون است. فراموش نشود كه كلان شهر تهران در انتظار زلزلهاى مهيب است و احتمال آتشسوزى در چنان شرايطى جدى است. تصور كنيد كه در نبودن رسانهاى قابل اطمينان و اعتماد چه شرايطى پيش خواهد آمد؟ نكته قابل توجه آنست كه شهردارى تهران با بودجهاى باور نكردنى و با بدهى بيسابقه چه كار مهمترى از تجهيز سازمان آتشنشانى داشته است. عجيبتر آنكه حتى بنا به گزارش برخى از رسانهها، بودجۀ تخصيصى نيز كاملاً به آتشنشانى پرداخت نشده است. پرسش بعدى آن است كه چرا عليرغم انبوهى مجوز بلندمرتبه كه داستان آن بر همه آشناست، شهردارى آتشنشان هوايى ندارد؟ كه باز هم بگذار و بگذر.
آخرين نكته به مباحث سازمانى يا اورگوـور اختصاص دارد، مبحثى پر از آب چشم. فساد گسترده، غلبۀ رابطه بجاى ضابطه و در نتيجه فقدان چشمگير شايسته سالارى (فقط لحظهاى به استخدامهاى سال آخر شهردارى بيانديشيد و به حقوقهاى تعيين شدۀ مندرج در روزنامه ها مراجعه کنید)، بخشى بودن ساختار ادارى و عدم هماهنگى در كنار فقدان برنامهريزى يا آرزوها و خواستههاى مدير را برنامه ساختن، خود محورى سازمانى، ناكارآمدى ژرف و نهادينه شده، استبداد مديريتى و ضعف يا فقدان انگيزه در ردههاى متوسط و پايين و البته منفعتمحورى و وجود مافياهاى متعدد و در رقابت، فقدان احترام به قانون و قانونگرايى را نيز نبايد از ياد برد.
حالا بايد پرسيد آيا آنچه بر سر پلاسكو آمد حتى اگر شايعات منفى نيز مردود شناخته شوند، با تمامى دردناكى رنجآورى با تمام آثار مهيب و باور نكردنى آن، طببعى و قانونمند نبوده است؟ پاسخ را به خوانندگان عزيز و گرانقدر وا مىگذاریم. تا بعد...
* جامعهشناس
پرویز پیران*: