×

جستجو

جامعۀ بی‌انباشت
سعید مدنی قهفرخی*

چرا آتش‌سوزی و ریزش یک ساختمان قدیمی مهم است و اینچنین مورد نقد قرار می‌گیرد؟ به خصوص وقتی که پس از تخریب، برجی مرتفع تر، زیباتر با کاربری بهتر و گنجایش بیشتر جای آن ساخته می‌شود؟ همین سئوالات را می‌توان دربارۀ کارخانۀ ارج یا آزمایش یا تولید پیکان یا ده‌ها مورد مشابه هم داشت. راه دور نرویم، همین آتش سوزی و غرق شدن نفت‌کش ایرانی که این روزها ده‌ها خانواده را عزادار کرده و میلیون‌ها دلار سرمایۀ ملی را به دریا ریخته است چه تفاوتی با آتش سوزی پلاسکو دارد؟ بی‌راه نیست اگر مدعی شویم جامعه ایران ذره ذره در حال سوختن و ریزش است. آیا در این ویرانه سازی و مرگ مداوم چشم‌اندازی از آبادی و حیات هست؟
از همۀ این موارد و تجارب دو ویژگی مهم را در جریان گذار جامعه ایرانی مشاهده می‌کنیم. اول آنکه در تولید، اعم از ساختمان، صنعت و کشاورزی، کمتر شاهد انباشت تجربه و دانش گذشته هستیم. همیشه برای حرکت روبه جلو از گذشته تمام و کمال صرفنظر می‌کنیم. گویی در گذشته هیچ چیز با ارزشی برای حال و آینده وجود ندارد. نکته جالب این است که در حوزه‌هایی مثل فرهنگ و دین که سنت از حمایت نهادهای قوی و قدرتمند برخوردار است این منازعه اغلب به سود سنت و گذشته خاتمه می‌یابد. اما در نظام بی‌پشت و پناه تولید به ویژه صنعت و ساختمان که هیچ نهاد قدرتمندی وجود ندارد تا از خوب و بد تجارب آن دفاع کند، تخریب و نابودی و غارتگری بی هیچ مانعی رواج دارد. از این رو انباشت در این بخش‌های بی‌دفاع کمتر و کمتر ایجاد می‌شود.
ویژگی دوم که در حادثه پلاسکو به روشنی ملاحظه می‌شود انقطاع تاریخی است. تمایل به انقطاع از خصایص مهم هم در فرایند گذار جامعه و هم از ویژگی‌های جامعۀ نخبگان ایرانی است. بارها در گفتگوهای روزمره با دانشجویان و استادان این جمله را شنیده ایم که: «من برای اولین بار چنین و چنان کردم و مسئله یا موضوعی را بررسی کردم.» جالب اینجاست که در اغلب موارد این جمله به عنوان نقطه قوت گفته می‌شود. تمایل به انقطاع در تاریخ هم وجود دارد. برخی اصرار دارند تاریخ ایران را از ورود اسلام به رسمیت بشناسند؛ گروهی تاریخ معاصر را با پانزده خرداد آغاز می‌کنند و گویی نهضت ملی و دکتر مصدق به تاریخ باستان تعلق دارد؛ دسته ای هم تاریخ معماری و صنعت و سینما و هنر را به پیروزی انقلاب ۵۷ نسبت می‌دهند. در همۀ این موارد گرایش به نفی تاریخ و گذشته وجود دارد. کسی که مدعی می‌شود برای اولین بار موضوع یا مسئله‌ای را مورد بررسی قرار داده در واقع سعی دارد بر انباشتی از تجربه و دانش پیش از خود سرپوش بگذارد.
حادثه پلاسکو نمودی از این ویژگی‌هاست. به زودی برجی زیبا یا زشت بر خاکستر پلاسکو ساخته خواهد شد در حالی که سازندگان آن تمایلی به پیوند این پروژه با سوابق تاریخی و پیشینی پلاسکو ندارند؛ گویی اصلا پلاسکویی نبوده، نه خانی آمده و نه خانی رفته است! در چنین جامعه ای توسعه یا ممکن نخواهد بود یا بسیار پرهزینه محقق می‌شود.

 

* پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
درباره نویسنده

سعید مدنی قهفرخی*:

مطالب مرتبط
دلالت‌های اجتماعی و فرهنگی تصویرگری نَبَطی و تأثیر آن بر ذهنیّت‌های تصویری در عربستان مرکزی | نگار ذیلابی
فرهنگ نَبَطی در زمینۀ تصویرگری گنجینه‌ای غنی از مضامین کهنِ همسایگان پیرامونی و ذهنیّات بومی بوده که طی سده‌های متمادی بالیده و گسترش یافت، و برخی از بن‌مایه‌های آن در سرزمین‌های مرتبط به‌خصوص همسایه جنوبی ــ عربستان مرکزی ــ تقلید یا با تغییراتی بازآرایی شد. پرسش اصلی این پژوهش این بوده است که ذهنیّات متنوع تصویرسازی نَبَطی، خاصّه دلالت‌های اجتماعی و فرهنگی آن، چه بوده و این ذهنیّات چگونه و تا چه حد بر ذهنیّت‌های تصویریِ اعراب ساکن در عربستان مرکزی تأثیر نهاده است؟
آغازی برای پایان یک رویکرد پراشتباه
فربد افشار بكشلو
مطرح شدن مجدد طرح توسعه ی حرم شاه چراغ (ع) سبب بروز نگرانی شدید در جامعهٔ معماری و شهرسازی ایران شده است.  افراد از دریچه‌های متفاوتی این نگرانی را مطرح کرده‌اند، ولی جای یک نگاه خالی بود: منطق اجتماعی فضای شهری بافت موجود و عواقب این مداخله برای آن. بر مبنای نظریهٔ چیدمان فضا، فعالیت میرا ترین عنصر شهری است و بسیار سریع‌تر از دو عنصر دیگر شهری، یعنی ساختمان و معبر، دچار دگرگونی می شود. در مقابل، معبر نامیراترین عنصر شهری است و خطی است که برای زمانی طولانی بر پیکر شهر باقی می‌ماند. بر مبنای پژوهش‌های متعددی که بر اساس الگوی برآمده از این نظریه صورت گرفته است، تخریب هر بافت نه تنها سبب از بین رفتن ابنیه می‌شود بلکه سبب تغییر وسیعی در ساختار شبکهٔ خیابانی آن محدوده نیز می شود. تغییراتی که برای مدتی طولانی در ساختار شهر مورد نظر باقی خواهند ماند، اصلاح آن امر...
از زاکانی به زاکانی
سلمان رضوی کوهپایه
در این ایام که خبر حسن انتخاب شورای مکرم شهر تهران شخصی نکونام و توانا و شایسته را به منصب شهرداری جان ‏این بنده را از شور و شعف آکنده است، چندان دل بدان مشغول داشته‌ام که دوش، شیخ محمدحسن سیرجانی، ‏نبیّ‌السّارقین، را به خواب دیدم؛ سخت شادان و خندان. گفتم: ای شیخ، این حال از چیست؟ مرا اشارتی کرد به کتاب ‏شریف اخلاق الاشراف. گفت این کتاب وصیت‌نامه‌ای است از زاکانی‌ای به زاکانی‌ای. باید که از پس هفتصد سال، ‏وصیت او به زاکانی رسانی. صفحاتی از آن کتاب شریف را به من نمود که شهردار تازۀ پایتخت نصب‌العین و آویزۀ ‏گوش گرداند:‏ نخست در باب خوان یغمای شهرداری فرمود که به نصحیت خواجه عبید گوش بدارد و مباد که ایثار بر انبار ‏گزیند:‏ ‏«در این روزها، بزرگ‌زاده‌ای خرقه‌ای به درویشی داد. مگر طاعنانْ خبر این واقعه به سمع پدرش رسانیدند. با پسر در این ‏باب عتاب می‌کرد. پسر گفت:...
قندهار در سدهٔ نوزدهم| ویلیام بی تروزدل
این کتاب، که در آن به تاریخ جامع سدهٔ نوزدهم قندهار ــ دومین شهر بزرگ افغانستان ــ پرداخته شده است، به منابع سنتی تاریخی محدود...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر