×

جستجو

ساختمان پلاسکو: یکی از هزاران
سولماز حسینیون*

ساختمان پلاسکو یکی از اولین بناهای مدرن در ایران بود که در زمان خود و حتی سال‌ها پس از ظهور خود به عنوان نمادی در شهر تهران باقی ماند. علیرغم نقدهایی که به مکان‌یابی آن در میان بافت تاریخی تهران شده است، این بنا بخشی از تاریخ ما و هویت ما، نه تنها برای شهر تهران که برای دوران تحول کشور ما به سوی مدرنیته بود. اما همۀ این هویت و تاریخ در عرض چند ساعت فروریخت؛ هرچند نابودی هویتی ما از طریق تخریب نشانه‌ها و نمادهای معمارانۀ ما دهه‌هاست که توسط متخصصین و کارشناسان همین مرز و بوم آغاز شده و با روندهای سودجویانه به صورتی جدی ادامه داشته و دارد.

فاجعۀ پلاسکو تنها بروز  قابل پیش‌بینی یکی از فجایعی بود که هر لحظه زندگی روزمرۀ ما را در بناها و محیط‌های ناامن شهر تهران و سایر شهرها تهدید می‌کند. بحث مدیریت بحران در ساختمان‌ها و شهرها بحث جدیدی نیست و مسلماً با یک نگاه ساده می‌توان عمق فجایع محتمل متعددی را که هر لحظه احتمال وقوعشان زیرپوست این شهر و به‌تبع شهرهای دیگر کشورمان می‌رود، مشاهده کرد. اما نتیجه هربار حذف است. هرچه از جنس کارشناسی‌های دلسوزانه و هشدارهای تخصصی است باید حذف شود تا باور کنیم «همه چیز امن و امان است». واقعیت این است که بحث ایمنی و آماده بودن برای زمان‌های بحرانی تنها تجلی عقل است و درگیری با فجایع قابل پیش‌گیری یا تخفیف شرط عقل سلیم که نباید آن را با توهم ترس بی‌مورد، به کناری راند.

ساختمان‌ها و شهرهای ما نیز مانند هر شهر دیگری در جهان نیاز به طرح‌های پیش‌گیری و آمادگی دارند، از کلیت شهر گرفته تا تک‌بناهای عمومی و مسکونی؛ چرا که هر محیطی همواره در معرض بحران‌های طبیعی و مصنوع فراوان درمقیاس‌های مختلف است. پس می‌بایست نه به‌صورت شعاری و دکوری برای نگارش مقاله و شرکت در کنفرانس‌های خارجی و اجرای نمایش‌های رسانه‌ای، بلکه به‌صورت دلسوزانه و واقعی تهیه شده و ضمناً به‌صورت ماهانه و در دوره‌های زمانی منظم به آنها عمل شده و اجرا شوند.

تمام مکان‌های عمومی به‌ویژه بناهای عمومی و پرمراجعه مانند ایستگاه‌های مترو و قطار، فرودگاه‌ها، بیمارستان‌ها، بناهای اداری، سینماها، تئاترها می‌بایست، در بدو ورود، دارای برنامه و نقشه‌های مدیریت بحران و تخلیۀ اضطراری باشند که برای تمام ساکنان، کارمندان، مراجعه‌کنندگان، و کاربران این مکان‌ها قابل مشاهده بوده، به راحتی و با گرافیک گویا و ادبیات صریح فهمیده شده و قابل اجرا باشند. تمام طبقات و بخش‌ها می‌بایست دارای نقشه‌ها و پلان‌های راهنمای طبقات بوده و راه‌های خروجی و فرار و محل تجهیزات اطفاء حریق و کمک‌های اولیه مشخص شوند. تمام بناها می‌بایست حداقل ماهی یک بار دارای برنامه‌ای برای تمرین خروج اضطراری برای افراد داخل ساختمان باشند. هر طبقه و هر بخش حداقل یک مسئول و یک جایگزین برای هدایت و مدیریت افراد در زمان‌های حادثه داشته باشد که رسماً به همه معرفی شوند. بازبینی‌های دقیق و دوره‌ای مطابق فهرست‌ها و چک‌لیست‌های استاندارد برای بررسی وضعیت ایمنی ساختمان و تمام جزییات و تجهیزات آن می‌بایست تهیه شده و هر بنا بسته به نوع کارکرد، جمعیت استفاده کننده، و ویژگی‌های کالبدی‌اش برنامه‌ای خاص داشته باشد. این وظیفۀ معاونت پیش‌گیری و آمادگی سازمان مدیریت بحران شهر تهران است که متأسفانه در تمام این سال‌ها کاملاً مغفول مانده است. طی دو دهۀ گذشته، علی‌رغم دعوت از کارشناسان خارجی به ویژه جایکا، و صرف هزینه‌های زیاد و سنگین برای آنها، به هیچ‌یک از توصیه‌های این کارشناسان نیز عمل نشده است. نقشه‌های تولیدشده برای تخلیۀ اضطراری محلات، که به‌تازگی پخش شده اند، ناکارآمد، غیرکاربردی، و قدیمی هستند و نه تنها غیرعملی هستند، بلکه استفاده از آنها دارای مشکلات متعدد است که دراین یادداشت نمی‌گنجد. متأسفانه هیچ‌یک از مکان‌های عمومی یا ساختمان‌های بلند شهرهای ما یا ساختمان‌های وابسته به شهرداری و وزارت راه و شهرسازی، که سازمان مدیریت بحران متولی این امورآنهاست، نیز چنین برنامه‌هایی ندارند؛ چه رسد به سایر ساختمان‌های عمومی شهری مانند سینماها، بیمارستان‌ها، هتل‌ها، ایستگاه‌ها و .... . در زمانی که بناهای متعلق به سازمان‌های سیاست‌گذار و قانون‌گذاردر زمینۀ شهر و معماری نیز دارای برنامه‌های حداقلیِ مدیریت بحران نیستند نمی‌توان انتظار هوشیاری و مسئولیت‌پذیری در این زمینه‌ها داشت.

درمورد بناهای با کاربری‌های عمومی مانند ایستگاه‌های مترو، مراکز تجاری و خرید و بازارها، سینماها، دانشگاه‌ها و از همه مهم‌تر مراکز امدادی مانند بیمارستان‌ها و مراکز درمانی و ایستگاه‌های آتش‌نشانی اهمیت این موضوع دو چندان است. متأسفانه در سال‌های اخیر، هر بارکه زلزله‌ای یا بحرانی مانند آتش‌سوزی پیش آمده، مدیران به‌صورت مقطعی دست جنبانده و حرکتی نشان می‌دهند؛ مثلاً وام‌هایی برای مقاوم‌سازی بیمارستان‌ها داده شد که متأسفانه بیشتر صرف نماسازی و بهبود ظاهری ساختمان‌ها شد تا تجهیزات و آماده‌سازی در برابر بحران که باز هم این وظیفۀ معاونت پیش‌گیری و آمادگی سازمان مدیریت بحران شهر تهران است که باید با بازدیدهای مرتب و تهیه طرح‌ها و برنامه برای هر ساختمان این مهم با جدیت انجام شود.

متأسفانه دیدگاه‌های مدیریت شهری، چه در وزارت راه و شهرسازی و چه شهرداری و شورای شهر و به‌تبع رسانه‌ها، به سرعت انگشت اتهام را به سوی کهنگی و ضرورت نوسازی و یا انتقال کاربری‌ها به بناهای نوساز می‌بینند؛ امری که در میان مردم نیز با گفته‌های مسئولان جا افتاده است. این موضوع مستمسکی می‌شود برای ساخت و سازهای بی‌رویه و بی‌کیفیتی که شهرهای ما را نه‌تنها از هویت و تاریخ خود خالی می کنند، بلکه آبی به آسیاب سازندگانی می‌ریزد که دغدغه‌ای جز سود مالی مقطعی و کوتاه‌مدت ندارند که نمونۀ بارز آنها را در مسکن مهر استان کرمانشاه دیدیم.

برخلاف ادعای عمومی، که نوسازی حلال مشکلات بحران‌های طبیعی و مصنوع است، بناهای جدیدساز در کشور ما در اکثر موارد بسیار بی‌کیفیت‌تر و غیراستانداردتر از ساختمان‌هایی قدیمی مانند پلاسکو هستند که طبق اصول و مقررات مهندسی ساخته شده بودند. نباید فراموش کرد که نحوۀ مدیریت و استفادۀ غیراصولی از بنا و نیز نبود تجهیزات مناسب ایمنی و آتش‌نشانی برای ساختمان‌های بلند بود که این فاجعه را ایجاد کرد نه عمر بنا! متأسفانه عده‌ای به‌سرعت از هر فاجعه‌ای تنها به فکر تبلیغ کار و کسب خود و نمایش و تعریف کارهایی سودآور برای خود هستند، چه سازندگانی که روی موج تبلیغ نوسازی سوار می‌شوند، چه اساتید وحرفه‌مندانی که به‌سرعت برای خودْ کارهای پیچیده و گران‌قیمت تعریف می‌کنند و با این توجیه که اگر ما از فلان برنامه و نرم افزار گران‌بها استفاده نکنیم چنین و چنان می‌شود. در حالی که راه حل مسئله بسیار ساده‌تر و معمول‌تر از اینها بوده و هست. معضل اصلیْ نحوۀ کاربرد و مدیریت بنا است. با توسعۀ روزافزون بناهای بلند‌مرتبه در تهران و سایر شهرها، به‌ویژه تجمع آنها در مناطقی مانند منطقۀ ۲۲ شهر تهران، ما به‌صورت جدی نیازمند فناوری‌ها و آموزش‌های مدیریت بحران برای این گونه بناها هستیم. تأمین امکانات مورد نیاز برای حفاظت و تجهیز آتش‌نشانان فداکارمان از یک سو، و برنامه‌ریزی و آموزش‌های لازم برای استفاده‌کنندگان این ساختمان‌ها، و صد البته راهکارهای معمارانه و شهرسازانه برای نقاطی که چنین بناهایی در آنها مستقر شده اند. اقدام جدی و مسئولانه که حلقه گمشدۀ تمام این فجایع است.

پس قدمت یک بنا به هیچ وجه بهانه‌ای برای ناکارآمدی مدیریت بحران نیست. نکته این است که در تمام دنیا، بناهای عمومی قدیمی با کارکردهای تجاری، اداری، و حتی سیاسی بسیار مهم داریم که نه چند دهه،که چندین سده است به کارکرد خود ادامه داده و به‌خوبی با نیازهای روز تطبیق داده شده و برنامه‌های پیش‌گیری و بحران آنها مرتباً و با حس مسئولیت کامل توسط سازمان‌های ذی‌ربط پیگیری می‌شوند. ساختمان‌هایی با کارکردهای سیاسی مهم مانند کاپیتول، مجموعه بناهای واتیکان، کاخ ریاست‌جمهوری الیزه، و نیزهزاران نمونه از سایر بناهای قدیمی پرتردد مانند بازارها و مراکز خرید، موزه‌ها و هتل‌های تاریخی پرتردد و بناهای بلند‌مرتبۀ تاریخی مانند نمونه‌هایی در شهر شیکاگو و نیویورک، که از اولین نمونه‌های این گونه ساخت و سازها هستند، در تمام دنیا به‌خوبی مسئلۀ مدیریت بحران خود را حل کرده‌اند. اگر دیدگاه مدیریت ایرانی با محوریت نوسازی در میان بود، شهرهایی مانند ونیز یا فلورانس می‌بایست یک‌سره تخریب و نوسازی می‌شد. با این همه، نه تنها خود مردم این شهرها به زندگی ادامه می‌دهند، که مدیریت بحران حجم بالای گردشگران درآنها نشان‌دهندۀ این است که حلقۀ گمشده در کشور ما نبود مجوزی برای نقد تخصصی و صریح، احساس مسئولیت حرفه‌ای و دلسوزانه و مدیریت صحیح و اصولی است که در هیاهوی حاشیه‌های سیاسی و حضور در نمایش‌ها و کنفرانس‌های خارجی و داخلی همواره گم می‌شود.

آنچه در یک نگاه بدیهی است این است که نه بسیاری، بلکه به ضرس قاطع باید گفت تمام بناهای عمومی جدیدسازِ ما، حتی ذره‌ای نیز، در برابر هیچ‌یک از انواع بحران و حوادث طبیعی و مصنوع آماده نیستند. چند مثال شاخص برای این امر ایستگاه‌های مترو، بیمارستان‌ها، سینماها، و مدارس نوسازی‌شده هستند که اینجانب بسته به ضرورت شغلی از آنها بازدید کرده‌ام. حتی اگر در بهترین حالت، ادعای سازندگان مبنی بر مقاومت سازه‌ای این بناها در برابر زلزله درست باشد، مدیریت و معماری داخلی و طراحی آنها برای مقابله با هر نوع بحرانی فاجعه‌بار است. در ادامه، تنها به چند مثال ازهزاران مثال از تهدیدهایی که هر روزه جان و مال مردم شهر تهران و به‌تبع در نمونه‌های مشابه در سایر شهرها را تهدید می‌کند اشاره می‌کنم.

ایستگاه‌های مترو ما هرچند مقاومت سازه‌ای دارند، اما نه در ایستگاه‌ها و نه در داخل قطارها کوچک‌ترین نقشه یا دستورالعملی برای اقدامات لازم در زمان حادثه و بحران وتخلیۀ اضطراری نصب نشده است. یک جعبۀ کمک‌های اولیه در کنار مسیر عبور مردم و قطار نیست، چه رسد به مسئولان دائمیِ اورژانس و آتش‌نشانی، که در ایستگاه‌های پرتردد آن هم بدون تجهیزات عبوری معلولین و سالمندان، امری بسیار ضروری است. بگذریم که به‌دلیل فکر نکردن و عدم پیش‌بینی صحیح میزان جمعیت استفاده‌کننده، هم‌اکنون نیز ایستگاه‌های پرتردد مانند تئاتر شهر یا صادقیه در زمان‌های اوج تردد با خطر له‌شدگی افراد[۱] زیر دست و پا مواجه هستند و کوچک‌ترین حادثه‌ای فاجعه‌ای بزرگ، مانند منا (که ما ادعای توانایی مدیریت آن را داشتیم)، رقم خواهد زد. 

مثال دیگر سینماها و مکان‌های عمومی پرتردد هستند و متأسفانه بناهای نوسازتر بحرانی هستند. سینمای نوساز آزادی (که پس از بحرانی مانند پلاسکو، پس از آتش سوزی ۱۳۷۶، دوباره ساخته شد) و سینمای ملت آنچنان معماری داخلی پیچیده و ناخوانایی برای مردم استفاده‌کننده دارند که حتی در شرایط عادی نیز تردد خوانا در این مکان‌ها دشوار است. این ساختمان‌ها با تغییر ارتفاع‌های متعددی که دارند بدون توجه به مدیریت بحران و تنها برای افزایش جذابیت ظاهری شکل گرفته اند و با کوچک‌ترین حادثه‌ای فاجعۀ بزرگی را رقم خواهد زد؛ زیرا اصلاً برای تخلیۀ افرادی که به این محل می‌آیند هیچ تدبیری اندیشیده نشده است؛ به عبارت دیگر، مسائلِ به‌اصطلاح زیبایی‌شناسانهْ سلامت و ایمنی افراد را در این بناها به‌شدت تهدیدمی‌کند. از این رو سینماهای قدیمی به‌دلیل پلان‌ها و سیرکولاسیون‌های خوانا و مشخص و رعایت مسائل ایمنیِ استاندارد در ورودی و خروجی‌ها، عملکرد بسیار بهتری در زمان بحران دارند(البته به شرطی که به بهانۀ نوسازی دست‌کاری نشده باشد، یا مانند پلاسکو از پله‌های فرار به‌عنوان انبار استفاده نشده باشد). بیمارستان‌ها و مدارس نوساز نیز، علی‌رغم توجه به بحث‌های سازه‌ای نیز، نسبت به امر تردد و استفادۀ جمعیت زیاد و کارکردهای خاص آنها مدیریت و برنامه‌ریزی نشده‌اند. بگذریم از نواحی تجاری پرتردد قدیمی و جدید از بازار بزرگ تهران و تجریش که کالبدی قدیمی دارند، یا بازارهایی نوساز مانند بازارهای مبلمان یافت‌آباد یا مجتمع‌های تجاری معروف مانند پالادیوم و ارگ و کورش که هیچ برنامۀ مدیریت بحرانی برای کاربران و مراجعه‌کنندگان آنها تهیه و اجرا نشده است. مثال‌های خطرپذیریِ شهرها از مقیاس فراشهری گرفته تا ساختمان‌های در معرض خطر بی‌شمارند.

پس اگر هم به بازسازی دوسالۀ ساختمان پلاسکو ادعایی می‌شود، یا اگر آسیب‌دیدگان تشویق به اسکان در بناهای جدید شده، و یا کلاً به امر نوسازی و بازآفرینی تشویق می شود باید توجه داشت که کالبد بنا تنها یک جزء از کلیت مدیریت بحران و آمادگی و پیش‌گیری از سوانح جان‌سوزی مانند آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو است.

من تردیدی ندارم که با حافظۀ کوتاه‌مدتی که در جامعۀ مدیریتی ما وجود دارد سخنانی این چنین، که خوشایند اکثریت نیز نیست، به‌راحتی از خاطره‌ها و عملکردها حذف شده و نادیده خواهد شد؛ اما این امر به معروف و نهی از منکر در زمینۀ حرفه‌ای است که به گفتۀ امام باقر عليه‌السلام: «امر به معروف و نهى از منكر دو واجب بزرگ الهى مى‌باشند كه ساير واجبات با آنها بر پا مى‌مانند و به‌وسيلۀ اين دو، راه‌ها امن و كسب و كار مردم حـلال مى‌شود. با اين دو واجب است كه داد ستمديدگان ستانده مى‌شود و زمين آباد مى‌گردد.»

تو خواهی از سخنم پند گیر خواه ملال.

 

 پی‌نوشت

* دکترای تخصصی طراحی شهری ازدانشگاه ملبورن استرالیا

 

[1] Stampede

.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
درباره نویسنده

سولماز حسینیون*:

مطالب مرتبط
جایگاه دانش‌پژوهی در هنر معاصر و مدرن متأخر ایران | نشست مجازی
در سال‌های اخیر، شاهد جهش مساعدی در انتشار کتاب‌هایی بوده‌ایم که به کاوش در جنبه‌های مختلف هنر مدرن و معاصر ایران اختصاص دارد. این انتشارات...
««خانه‌ی شاه خانه‌ی مردم شد»؛ روایت کردن تاریخِ ایرانِ مدرن در موزه‌ی سلسله‌ی پهلوی» | مرضیه بازیار و رابرت استیل
در این مقاله، موزه‌ی سلسله‌ی پهلوی، که در سال ۱۹۷۶م و در طی جشن پنجاه سالگی حکومت پهلوی تأسیس شد، بررسی می‌شود. موزه در درون کاخ مرمر، سکونت‌گاه قبلی شاه در مرکز شهر، ساخته شد و بنا بود تا به یاد پیروزی‌های خاندان پهلوی برپا شود و نسخه‌ی رسمیِ حکومت پهلوی را از تاریخ ایران مدرن عرضه کند.
دلالت‌های اجتماعی و فرهنگی تصویرگری نَبَطی و تأثیر آن بر ذهنیّت‌های تصویری در عربستان مرکزی | نگار ذیلابی
فرهنگ نَبَطی در زمینۀ تصویرگری گنجینه‌ای غنی از مضامین کهنِ همسایگان پیرامونی و ذهنیّات بومی بوده که طی سده‌های متمادی بالیده و گسترش یافت، و برخی از بن‌مایه‌های آن در سرزمین‌های مرتبط به‌خصوص همسایه جنوبی ــ عربستان مرکزی ــ تقلید یا با تغییراتی بازآرایی شد. پرسش اصلی این پژوهش این بوده است که ذهنیّات متنوع تصویرسازی نَبَطی، خاصّه دلالت‌های اجتماعی و فرهنگی آن، چه بوده و این ذهنیّات چگونه و تا چه حد بر ذهنیّت‌های تصویریِ اعراب ساکن در عربستان مرکزی تأثیر نهاده است؟
آرامگاه شهدای ۳۰ تیر
مریم ابراهیمی
تا زمانی که واقعۀ ۳۰ تیر برای جبهه ملی موضوعیت داشت، افرادی که حتی شاهد آن واقعه نبودند، ابن‌بابویه را مکان حافظه جبهه ملی می‌دانستند...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر