پاسخ کوتاه دانلد شون (۱۹۳۰-۱۹۹۷) به این پرسش این است: بله، «تحقیقهای رفلکتیو (تأملی)»!
دربارۀ اینکه معمار (و نیز اهل عمل) در روند عمل از چه نوع معرفتی بهره میبرد، بحث و گفتگو همچنان ادامه دارد؛ اما یکی از پیشگامان این موضوع دانلد شون، استاد دانشگاه امآیتی، است. او در کتاب مشهور خود، «پیشهورز متأمل» (۱۹۸۳)، میپرسد که اهل عمل هنگام عمل چگونه فکر میکنند و بر مبنای چه معرفتهایی عمل میکند؟ شون در مقابل مدل معرفتشناختی مسلط وقت که آن را «خِرَد فنبنیاد»[1] مینامد، مدل معرفتشناختی جدیدی برای عمل پیشهورز عرضه میکند و آن را نظریۀ «عمل تأملی»[2] مینامد.
در نظریۀ خرد فنبنیاد پیشهورز مشکلات عملی را با کاربست ابزاری نظریههای علمی و فنی حل میکند؛ اما به نظر شون این نظریه نادرست است. زیرا موقعیتهایی که اهل عمل با آن سروکار دارند چنان نامعلوم، ناپایدار، یکتا، نابهنجار، نامشخص و سرشار از تضادهای ارزشی است که نمیتواند در ذیل طبقهبندیهای نظری جای گیرد. پیشهورز در حین عمل نه با تکیه بر نظریههای از پیش مدون، بلکه از طریق تأمل در «صحنه»[3] و «روند»[4] عمل است که میکوشد برای موقعیت پیچیدهای که در آن قرار دارد چارهای بیابد. در این مدل، اهل عمل دربارۀ عمل خود دو جور میاندیشند: یکی تأمل هنگام عمل[5] و دیگری تأمل دربارۀ عمل[6]. کسی که هنگام عمل در موقعیت یکتای عمل و روندی که برای چاره کردن مشکل طی میکند، تأمل میکند، بهتدریج پیمیبرد که راه چاره چیست. این دانستنِ هنگام عمل که صرفاً از طریق عمل به دست میاید، به صورت ضمنی است؛ به طوری که اهل عمل نمیتوانند دربارۀ آن سخن بگویند. همچنین، ممکن است اهل عمل دربارۀ عملهای قبلی خود نیز تأمل کنند. به باور شان، اینها از قبیل تأمل دربارۀ عمل است. چنین کسی بدین ترتیب خود را برای موقعیتهایی که در آینده با آن مواجه میشوند آماده کنند. معرفتی که از این طریق به دست میآید نیز ضمنی است.
نویسنده پس از شرح این نظریه در فصول مقدماتی کتاب، در بخش دوم نظریهاش را در پنج حوزۀ طراحی معماری، رواندرمانگری، مدریریت، برنامهریزی شهری و طراحی مهندسی شرح میدهد و میکوشد شباهتها و تفاوتهای نحوۀ تأمل عملی هر یک این پیشهها را شرح دهد.
در فصل مربوط به طراحی معماری، او استعارهای بسیار مؤثر و کارآمد پیش مینهد: «طراحی چون گفتگو با موقعیت طراحی». به باور او طراحی چون گفتگو است؛ گفتگوی طراح با موقعیت طراحی. از طرفی دیگر طراحی گونهای ساختن است. طراح یا خود محصول را میسازد یا طرحی از آنچه باید ساخته شود؛ اما به هر حال میسازد. موقعیت و روند ساختن بسیار پیچیده است. متغیرهای فراوانی دارد؛ ترکیبی پیچیده از انتظارها و قواعد و هنجارها و ... .
کارکردن در موقعیتهای پیچیده اقتضا میکند که تصمیمهای طراحی همواره پیامدهایی ناخواسته داشته باشد. طراح اینها را میبیند و برای اصلاح آنها فهمهای جدید به دست میآورد و تصمیمهای تازهای میگیرد. او با توجه به فهمی که از شرایط دارد یا «صداهایی که از موقعیت طراحی میشنود»، عمل میکند؛ درست گویی که به آن صداها پاسخ میدهد و بدین ترتیب با آن صداها گفتگو میکند. اینها همان روند تأمل هنگام عمل در طراحی است و نتیجۀ آن دانستنهایی ضمنی.
طراح با تأمل هنگام عمل میتواند فهم اولیهاش را صیقل دهد و نقد کند. توضیحی جدید بسازد و آن را در موقعیت جدید بیازماید. او گاهی احساسی را صورتبندی میکند و با این کار به نظریهای جدید میرسد. حتی وقتی نمیتواند از پس مسئله برآید، نوعی «تجربۀ چارچوبگونه»[7] را به آن تحمیل میکند و گاهی که تقاضاها متضاد هم است، بر درکهای تکیه میکند که خود یا دیگران به موقعیت میآورند. و چارچوب مسئله را تغیر میدهد.
اما علاوه بر دانستن از طریق عمل، شون بر این باور است که طراح (و اهل عمل) میتوانند از طریق اقسام خاصی از تحقیق نیز بر توانایی طراحی (و عمل) بیفزایند و طراحان بهتری شوند. او این تحقیقها را «تحقیق تأملی» مینامد و آن را بر چهار گونه میداند: ۱. تحلیل دربارۀ نحوهای که طراح مسئله را بازتعریف میکند[8]، ۲. تحقیقهای خزانهساز (سرمشقی)[9]، ۳. تحقیق دربارۀ روشهای بنیادی جستجو و نظریههای عمدۀ طراح[10]، ۴. تحقیق دربارۀ روند «تأمل هنگام طراحی»[11]. (ادامه دارد)
[1] technical rationality
[2] reflective practice
[3] setting
[4] process
[5] reflection-in-action
[6] reflection-on-ation
[7] frame experience
[8] Frame analysis
[9] Repertoire-building research
[10] Research on fundamental methods of inquiry and overarching theories
[11] Research on the process of reflection-in-action