×

جستجو

 ۱. در جهان درهای بسیاری هست: درهای باغ‌ها، درهای خانه‌ها و کارخانه‌ها، درهای چوبی و فلزی و شیشه‌ای، شفاف و کدر، یک لنگه و دولنگه و گردان، کوچک و بزرگ...
۲. با این حال، همۀ درها در خصلت‌هایی مشترک‌اند. همۀ درها وضعیتی دوگانه دارند: در میان فروبستگی و گشودگی. هر درِ بسته‌ را می‌توان گشود و هر درِ گشوده را می‌توان بست. درهای همیشه بسته، به تدریج، در خاطر آدمیان به دیوار بدل می‌شوند.
۳. هر در چون حجابی است بر آنچه در فراسویش است. در آن سوی درها، همیشه، جایی دیگر است. از این رو، با گذشتن از آنها، همیشه، از جایی به جای دیگر می‌رویم: از درون به بیرون یا بالعکس. درها مرزهای میان درون و بیرون‌اند.
۴. درها و دیوارها هر دو مرزند: درها مرزهای گذشتنی و دیوارها مرزهای ناگذشتنی. هر در شکافی است در میان دیواری؛ یا به تعبیری، نقشی در میان زمینه‌ای‌. از این رو، درها با دیوارها هستی و معنا می‌یابند. هیچ دری را نمی‌توان بی دیوار تصور کرد.
۵. درها اجزایی دارند که همه، به نوعی، واسطه‌اند. چهارچوب‌ها واسطه و فصل مشترک میان درها و دیوارها هستند و، هم‌زمان، حدود هر دو را مشخص می‌کنند. لولاها واسطۀ میان چهارچوب‌ها و درها؛ و دستگیره‌ها واسطۀ درها و دست‌ها هستند. کوبه‌ها و زنگ‌ها هم واسطه‌هایی دیگرند، میان دو سوی درها. با این حال، هر دری را می‌توان با نواختنِ دست‌ نیز به صدا در آورد. وقتی دستی بر دری نواخته می‌شود، در به صدا در می‌آید؛ و این یعنی کسی بر آستانۀ در، به انتظار، ایستاده است.
۶. از دیگر اجزای درها قفل‌ است. قفل‌ها موانعی هستند در برابر غریبه‌ها؛ اما آنکه آشناست می‌تواند آنها را بگشاید و از آنها عبور کند. رمز این آشنایی کلید است. وقتی کلیدی را با خود حمل می‌کنیم، حتی در فاصله‌های دوردست، می‌دانیم که زمانی به دری و قفلی بازخواهیم گشت و آن را خواهیم گشود. از این رو، در هر کلید، خیال گشودن دری نهفته است.
۷. خیال درها و وضعیتِ دوگانه‌شان چنان مهم و مؤثر بوده که استعاره‌هایی را در زبان شکل داده است. دو واژۀ گشایش و فروبستگی محصول چنین خیالاتی است: یکی یادآور امید و دیگری یادآور ناامیدی. همچنین، از دیرباز تا کنون، وجود آدمی چون مکانی تصویر شده که درهایی دارد. می‌توان درهایی به وجود خود یا دیگری گشود؛ و می‌توان درهای فروبستۀ خود را دوباره گشود (۱).
۸. از میان همۀ تصویرهایی که در این باب به یاد دارم، یکی بیش از همه در خاطرم مانده است. یک بار، در جمعی، گفتگو بر سر این بود که یگانه کار آدمی در این جهان چیست. هر کسی چیزی گفت؛ و یکی گفت که یگانه کارِ آدمی در این جهان آن است که درِ باغِ خود را بیابد؛ آن را بگشاید؛ و به درون باغ قدم بگذارد.

 

۱. دام را بدْران، بسوزان دانه را/ باز کن درهای نو این خانه را (مثنوی: ۶: ۴۶۵۸)
 
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
جستار چهارم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۴] | نازنین عارف‌کیا
آخرین راوی رمان، دختری بیست‌­ساله به اسم نداست که نام او نیز مانند سه شخصیت دیگر، از بخش اول تا چهارم بارها تکرار شده و در تمام بخش‌­های دیگر حضور دارد. تجربه‌­ی ندا در مواجهه با شهر و بناها قدری متفاوت با بقیه­‌ی راویان است؛ چرا که مسیر زندگی او نیز تفاوت­‌های زیادی با باقی شخصیت­‌ها دارد. او که دوران نوجوانی خود را، مانند سامان، در شهرک اکباتان گذرانده، زمانی ناچار به کوچ همراه خانواده­‌اش شده و به بندرعباس می‌­رود.
احیای «شهر اسلامی» در قرون ۲۰ و ۲۱ | میزگرد
«شهر اسلامی» به‌عنوان یک مفهوم و موضوع تاریخی مبهم از قرن نوزدهم در تخیل اروپایی ابداع شده است. با این حال، نقد شرق‌شناسی این انتظار را که تجدید حیات عقاید و سیاست‌های اسلامی آغازگر مرحله جدیدی از شهرسازی اسلامی باشد، به‌ویژه در حکومت‌های دین‌سالاری مسلمان مانند ایران و همچنین ترکیه و خلیج‌فارس، فرونشانده است.
نظم بصری تفرجگاه؛ چهارباغ اصفهان صفوی و تجربه‌های حسی‌اش | برگزاری رویداد
فرشید امامی بر اساس کتاب اخیر خود با عنوان اصفهان: معماری و تجربه شهری در ایران اولیه (انتشارات دانشگاه ایالتی پن، 2024) که به تازگی...
«تأملی بر اسطوره‌ی شیخ بهایی در معماری» | جعفر طاهری
اندیشه‌ی اسطوره‌ای بهاء‌الدین عاملی (شیخ بهایی)، بیش از چهار سده حاکم بر قلمروهای گوناگون علوم و فنون، بویژه معماری بوده است. مقاله‌ی حاضر تأملی تاریخی در آثار و لایه‌های پنهان زندگی شیخ بهایی و ارتباط او با قلمرو معماری است؛ و تلاش می‌کند با استناد به مدارک تاریخی اندیشه‌ی دیرپای توانایی و حضور برجسته‌ی شیخ در قلمرو معماری را مورد تحلیل قرار دهد.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر