×

جستجو

 ۱. پل‌‌ گذرگاهی است از این سو به آن سو. در دو سوی هر پل، مبدأی هست و مقصدی. مقصد همیشه در سوی دیگر است و برای رسیدن به آن، باید از پل گذشت. از این رو، پل‌ها خصلتی برزخی دارند. پلْ نه اینجاست و نه آنجا؛ نه این سوست ونه آن سو. شاید تابلو فریاد محصول مکاشفات نقاش در همین فضای برزخی باشد. (۱) 
۲. اسکله‌ها‌ تفاوت ظریفی با پل‌ها دارند. وقتی بر اسکله قدم می‌گذاریم، از جایی آغاز می‌کنیم؛ تا آستانه می‌رویم؛ و آنگاه باز می‌گردیم. در اسکله‌ها، مبدأ و مقصد یکی است و آغاز همان انجام است؛ اما در پل‌ها، مبدأ و مقصد دو قطب است. حضور بر فراز یک پل تجربه‌ای است در برزخ میان این دو قطب.
۳. هر پل مسیر ممکنی است که بر فراز مسیری ناممکن زده شده؛ و گذرگاهی امن و ایمن است که بر فراز خطرها و صعوبت‌ها واقع شده است. پل‌های عابر بر فراز خیابان‌هایی مملو از اتوموبیل‌هاست؛ پل‌های رودخانه‌ها بر فراز رودهایی عمیق و خروشان است؛ و پل صراط بر فراز آتش جهنم است.
۴. همین خطرهاست که فرو افتادن از پل‌ها را با ترس و مرگ می‌آمیزد. از همین روست که پل‌ها همیشه از محبوب‌ترین انتخاب‌ها برای کسانی بوده‌اند که سودای از میان بردن خود را داشته‌اند. در یکی از فرازهای داستان سقوط، راویِ داستانْ ماجرای خودکشی شبانۀ دختری جوان را از فراز یک پل روایت می‌کند و در آخرین سطرهای داستان، دوباره به آن باز می‌گردد: «ای دختر جوان، باز هم خودت را در آب بیفکن. تا من یک بار دیگر فرصت کنم که هر دومان را نجات دهم». (۲)
۵. از ترس‌های آمیخته با پل‌ها، یکی هم ترس از فروریختن و انهدام و بازماندن است. شاعری گفته است: «کدام پل/ در کجای جهان/ شکسته است؟/ که هیچ کس به خانه‌اش نمی‌رسد.» (۳)
۶. پل‌ها واسطۀ گذار و عبورند؛ اما گاه مقصد در آن سوی دیگر نیست؛ بلکه خود پل است. بر فراز چنین پل‌هایی می‌توان ایستاد و نظاره کرد؛ و یا نشست و قرار یافت. گاه دوست داریم پل‌ها طولانی‌تر باشند تا دیرتر به آن سوی دیگر برسیم؛ و گاه می‌خواهیم هیچ‌گاه به مقصد نرسیم.

 

۱. ادوارد مونک، فریاد، ۱۸۹۵م.
۲. آلبر کامو، سقوط، ترجمۀ شورانگیز فرّخ
۳. گرّوس عبدالملکیان
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
جستار چهارم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۴] | نازنین عارف‌کیا
آخرین راوی رمان، دختری بیست‌­ساله به اسم نداست که نام او نیز مانند سه شخصیت دیگر، از بخش اول تا چهارم بارها تکرار شده و در تمام بخش‌­های دیگر حضور دارد. تجربه‌­ی ندا در مواجهه با شهر و بناها قدری متفاوت با بقیه­‌ی راویان است؛ چرا که مسیر زندگی او نیز تفاوت­‌های زیادی با باقی شخصیت­‌ها دارد. او که دوران نوجوانی خود را، مانند سامان، در شهرک اکباتان گذرانده، زمانی ناچار به کوچ همراه خانواده­‌اش شده و به بندرعباس می‌­رود.
گزیده‌ی متن؛ به مناسبت روز سعدی
صبح به اتفاق یاران به زیارت آرامگاه حافظ و از آن پس به ساختمان مقبره‌ی سعدی شتافتیم. نخست در مدخل اللّه‌اکبر طاق دروازه‌ی قرآن را...
گزیده‌ی متن؛ به مناسبت روز سعدی
هم‌خون بودن و خون ملی یعنی چه؟ کسی چه خبر دارد که در عروقش چه خونی جریان دارد؟ این همه ادوار که بر ما گذشته،...
«زنان و صنعت ساختمان در بریتانیا و ایرلند عصر جرجی» | کانر لوسی
با اینکه نقش زنان، در جایگاه طراحان و/یا بانیان معماری، در سده‌ی هجدهم میلادیِ بریتانیا و ایرلند بیش از پیش شناخته شده، نقش آنها در ساخت معماری مناقشه برانگیز باقی مانده است. این موضوع، در این مقاله، با بیرون کشیدن بسیاری از منابع درجه‌ی دوم و همچنین اسناد اصناف و دیگر منابع اولیه در لندن و دوبلین، روشن می‌شود.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر