سمانه محسنی
هفتصد کلمه دربارۀ قتل/ مرگ آسیه پناهی بنویسید.
سمانه محسنی
مأموران اجرائیات شهرداری کرمانشاه خانۀ زن آلونکنشین [آسیه پناهی] را خراب کردند. ساخت و ساز غیرقانونی در حریم فضای سبز و برق فشار قوی. انتقال به کمپ چشمه سفید. [آسیه پناهی] دچار سکتۀ قلبی شد و جان خود را از دست داد. مقاومت متوفی [آسیه پناهی] را بشکنند. مانع تخریب آلونک نشود. اسپری فلفل غیرمجاز. برخورد مأموران شهرداری غیرقابل قبول. [آسیه پناهی] همراه دختر و نوهاش در زاغهای در کرمانشاه. او [آسیه پناهی] خود را در بیل لودر انداخت. بازداشت رئیس و قائممقام اجرائیات. جزئیات مرگ او [آسیه پناهی] مشخص نیست. احتمال ضرب و شتم او [آسیه پناهی]. شهرداری تکذیب کرده. زن حاشیهنشین کرمانشاهی [آسیه پناهی]. تلی از خاک، بلوک شکسته، ماسه و سیمان....
خارقِ عادت
سمانه محسنی
آدمیزاد معمولاً به چیزی واکنش نشان میدهد یا چیزی توجهش را جلب میکند که آن چیز «خارق عادت» باشد؛ مثلاً خبر اینکه پدری سر دختر نوجوانش را در خواب با داس ببرد. یکی از معنیهای خارق در لغتنامۀ دهخدا ازهمدرنده و پارهکننده است. این کلمه و ترکیبش را با عادت اولین بار در کتاب دینی شناختم، توصیفی دربارۀ معجزات پیامبران؛ اما فقط معجزۀ یک پیامبر خارق عادت نیست، دخترکشی هم برای خیلی از ما (که یا ساکنان شهرهای بزرگ و مرکزی ایرانیم یا چشموگوشبسته به اخبار و حقایق جامعه) چیزی است خارق عادت. چیزهای خارق عادت کارشان این است که...
همهگیری جهانی کرونا، ریچارد فاینمن و آیندۀ معماری
سمانه محسنی
گاهی آدم عنوانی برای نوشتهاش انتخاب میکند که کمابیش گویای محتوای نوشتهاش باشد و مخاطبان احتمالی بتوانند به راحتی تصمیم بگیرند که نوشته را بخوانند یا نه؛ گاهی آدم عنوانی انتخاب میکند که پرسشبرانگیز باشد و باعث شود دیگران از سر فضولی نوشته را بخوانند؛ گاهی هم آدم عنوانی را انتخاب میکند که اگر خودش جای مخاطب بود هرگز چنین نوشتهای را نمیخواند؛ من در این نوشته کار سوم را کردم و کاملاً هم مطمئن نیستم چرا، فقط به یک حس درونی برای این عنوان اعتماد کردم. در این مدتی که همۀ جهان درگیر ویروس کروناست به جز آنهایی که...
موسیکوتقی
سمانه محسنی
خانۀ مادر یکی از همین خانههای معمولی اواخر پهلوی دوم بود، ایوان بزرگی داشت که شبها با یک مهتابی روشن میشد. از آن مهتابیهای قدیمی دوقلو که وقتی آخر عمرشان بود بالبال میزدند و دو سرشان سیاه میشد و گاهی هم کل مهتابی بنفش میشد تا بالاخره آنقدر کمنور شود که عوضش کنند. طاق ایوان بلند بود و یکی باید کنار آن کسی که روی نردبان بود و داشت مهتابی را میپیچاند میایستاد تا مهتابی کهنه را بگیرد، نو را بدهد دستش و کهنه را با دقت بگذارد در قوطی مقوایی مهتابی نو که نشکند. قبل از اینکه آبگرمکن کرمی...
دربارۀ پروندۀ «شهر جمهوری اسلامی ایران»
سمانه محسنی
یکی از مباحث درس آداب نوشتن دربارۀ معماری در نیمسال جاری انواع نوشته دربارۀ معماری به اعتبار مخاطب و رسانه بود، بعد از این مبحث، به همراه آقای دکتر مهرداد قیومی، مدرس این درس، تمرینی برای دانشجویان ورودی ۹۸ مطالعات معماری ایران دانشگاه شهید بهشتی طراحی کردیم تا نوشتن این انواع را در عمل بیازمایند. آنچه در انتخاب موضوع این تمرین اهمیت داشت این بود که موضوع طوری باشد که صرفاً تاریخی نباشد و افق دید دانشجویان را از حیث گسترۀ موضوعاتی که به معماری و نوشتن از آن مرتبط است بازتر کند. در این تمرین بنا بر این بود...
نگهبانی از قطع پوستر
سمانه محسنی
اگر دانشجوی مطالعات معماری ایران در دانشگاه شهید بهشتی بوده باشید یا کلاً دانشجوی این دانشکده بوده باشید و به اعلانهای مختلفی که در دانشکده نصب میشود توجه کرده باشید یا اینکه حتی از دنبالکنندگان اخبار دورۀ مطالعات معماری ایران در این دانشگاه بوده باشید حتماً تا الآن دست کم یک نمونه از پوسترهای دفاع این دوره را دیدهاید، پوسترهای درازی با قطع عجیب. ممکن است خیلیها فقط از کنار این پوسترها گذشته باشند و فقط به اطلاعات روی آن توجه کرده باشند نیز ممکن است برای کسی سؤال شده باشد که این قطع از کجا آمده است؛ به هر...
پرینتهای بزرگ و جابهجاییهای عظیم
سمانه محسنی
گاهی جاهایی هست که آدمها دلشان میخواهد آنجاها باشند، در عوض شهر خودشان. این حس با حس نیاز به سفر رفتن فرق دارد، این جاها جاهایی است که آدمها به علتهایی برایشان دلتنگ میشوند و این دلتنگی طوری است که با حضور در آنجاها آرام میگیرد. اما زندگی و مناسبات و قیودش طوری است که همیشه میسر نیست آدم هر وقت دلتنگ جایی شد بار و بندیلش را ببندد و برود آنجا. هر کس به روشی با این دلتنگی کنار میآید، یکی ميرود فیلمهایی از آنجا تماشا میکند، یکی میرود عکسهای قدیمی از بودن خودش در آنجا را میبیند و...
۸ مارس، توران میرهادی و جشنوارۀ بینالمللی فارابی
سمانه محسنی
**به مناسبت روز جهانی زنان و شعارِ Balance for Better**
شهرها و آدمها: مرگ
سمانه محسنی
برای میروشکا شاید در زمانۀ ما دیگر محله مفهومی را که پیشتر داشته است نداشته باشد. محلهها، چون جاهایی که عدهای از آدمها در آن زندگی میکنند و یکدیگر را میشناسند و اتفاقاتی در سطح محله رقم میزنند، تبدیل شده است به آپارتمانهایی که از همسایگی بیش از هر چیز سر و صدای مبهم خانۀ همسایۀ دیوار به دیوار نصیب آدمها میشود، بدون اینکه کسی آنقدرها دیگران را بشناسد یا اصلاً اتفاقی جمعی در آن رخ بدهد. اما با وجود این، در شهر امروز، محلههایی هست که بدون اینکه لزوماً آدمها ساکنشان باشند به آنها احساس تعلق میکنند. محلۀ ارمنینشین...
افتتاح اولین محور مواصلاتی شرق ـ غرب بدون خودرو در اصفهان
سمانه محسنی
خبرگزاری شهرداری اصفهان: به گزارش خبرنگار خبرگزاری شهرداری اصفهان با خوشفکری مسئولان و همدلی مردم پروژۀ استفاده از شتر به جای خودرو در محور شرق به غرب اصفهان، موسوم به زایندهرود، که در نوروز ۹۷ کلید خورده بود امسال، نوروز ۱۴۰۰، به بار نشست. شرمندگی بداخلاقها یکی از مدیران ادارۀ میراث فرهنگی اصفهان که نخواست نامش فاش شود گفت: «بداخلاقهایی که در نوروز ۹۷ به آوردن شتر در زایندهرود اعتراض کرده بودند شرمندۀ مردم و کشاورزان شدند. خلاقیت مدیران شهرداری اصفهان در همکاری با ادارۀ میراث فرهنگی استان باعث شد بتوانیم برای کشاورزان شرق اصفهان کارآفرینی کنیم. جمعی از فعالان...
گفتگو دربارۀ «داستان ساختن خانهای در اصفهان قاجاری»
سمانه محسنی
این نوشته حاصل گفتگویی با چند نفر از دوستان دربارۀ پایاننامهام است که بهمن گذشته از آن دفاع کردم. چکیدۀ پایاننامه را در انتهای این نوشته میآورم. موضوع پایاننامۀ شما دو پاره دارد، مسیر طراحی و ساخت در نظام معماری سنتی، و آزمودن داستاننویسی برای تحقیق در تاریخ معماری. این پارۀ دوم از ابتدا توجه بیشتری جلب میکرد؛ با اینکه دربارۀ پارۀ نخست هم واقعا پژوهشها اندک بوده و کم میدانیم. ایدۀ داستاننویسی از کجا آمد؟ این دوپاره بودن از ابتدا وجود نداشت، یعنی این چیزی که الآن هست نتیجۀ سر و کله زدن با موضوع و منابع و ظرفیت...
آستین خاطی
سمانه محسنی
«تخریب خانه تاریخی نائل در اصفهان» [۱] «خانۀ یادگار سیدجواد نائل شبانه تخریب شد!» [۲] اینها دو نمونه از اولین تیترهایی است که دربارۀ تخریب خانۀ نائل در خبرگزاریها بود. گزارشهایی کوتاه و کمابیش یکسان که خبر از تخریب کامل خانهای در کوچۀ مسجد مصری اصفهان میداد. پیش از اینکه این اخبار منتشر شود در گروههای مرتبط با میراث فرهنگی اخبار تخریب دیواری از این خانه و تلاش برای جلب توجه سازمان میراث فرهنگی دست به دست میشد. کمی که گذشت تیترهای دیگری هم اضافه شد و مسئولان هم اعلام موضع کردند: «چه کسی مقصر تخریب خانه تاریخی...
دوم شخص مفرد اینستاگرامی
سمانه محسنی
در کتاب «به زبان آدمیزاد» نوشتۀ رضا بهاری، بخشی هست با عنوان: «از ابتکار تا ابتذال». خلاصهای از این بخش کوتاه را در ادامه میآورم: ما خوشبختانه مردم باقریحهای هستیم. گاهی کارهای مبتکرانه و قشنگی میکنیم، یا آنها را از خارجیها یاد میگیریم و خوب «ایرانیزه»اش میکنیم، طوری که خودمان هم همراه دیگران از آنها حظ میبریم. اما اشکال اینجاست که قدری هم کمظرفیتیم، یعنی به محض اینکه از کارمان استقبال شد فورا خوشخوشانمان میشود و آن کار را آنقدر تکرار میکنیم که شورش درمیآید و به کلیشۀ مبتذلی تبدیل میشود. [...] بیستسیسال پیش در نوشتههای صفحههای ادبی یا فرهنگی...
داستانهای اصفهان (۴) ـ دانستنیهای پل خواجو
سمانه محسنی
بسته به اینکه چه نظری دربارۀ کلمۀ دانستنیها دارید یا خاطراتی که این کلمه، به واسطۀ مجلۀ دانستنیها، در ذهنتان زنده میکند، به هر حال، خواندن این نوشته را شروع کردید؛ اگر عنوان چیز دیگری بود شاید اینطور نمیشد. وقتی کسی این کلمه را در عنوان نوشتهای ميبیند یعنی قرار است نوشتهای ساده و کوتاه دربارۀ موضوعی بخواند که چیزهایی به دانستههایش اضافه میکند و معمولاً این چیزها جالب، نامعمول و کمتردانستهشده است. آدمهایی که خواندن دانستنیها را ادامه میدهند یا به دنبال این هستند که مقدار اندکی بر دانش عمومی خودشان اضافه کنند یا خودشان را در آن موضوع...
سنتِ طراحیِ ازیادرفته
سمانه محسنی
وقتی از معماری سنتی و معماران سنتی میگوییم تصویری در ذهن داریم از بناهایی که در دوران پیشامدرن ساخته شده است و معمارانی که آن بناها را ساختهاند. در این تصویر کلی، به همان نسبتی که عبارتهای «معماری سنتی» و «معماران سنتی» کلی است، تفکیک خاصی بین انواع بناهای دورههای مختلف قایل نیستیم: هر آنچه پیش از دوران مدرن ساخته شده یکسره سنتی است. نیز در استفاده از صفت سنتی و بار معناییای که ممکن است با خود در پی داشته باشد دقیق نیستیم، در ترکیب سنتی با معماری و معماران بیش از همه منظورمان چیزی است که به گذشتهای...
آداب نوشتن دربارۀ معماری ۲ ـ معمارِ نویسنده
سمانه محسنی
آنچه از روزهای ابتدایی ورود به دورۀ کارشناسی معماری آموزش میدهند این است که معماران باید خط بکشند و قلمبهدست باشند. چیزی که خیلی از دانشجویان سالهای اول رشتۀ معماری به آن معترضند و ضرورتش را، آن هم وقتی ابزارهای کارآمدتر دیگری در خدمت معماران هست، درک نمیکنند. خیلیها میگویند مگر معمار نقاش است؟ در این مجموعه نوشته قصدم گفتن از خط کشیدن یا نکشیدن معماران نیست اما سؤال مگر معماران نقاشند به شکل دیگری از دانشجویان کارشناسی ارشد مطالعات معماری پرسیده میشود: مگر معماران نویسندهاند؟ این سؤال را برخی از داوطلبان کنکور کارشناسی ارشد هم میپرسند و حتی وقتی...
داستانهای اصفهان (۳) ـ متاستاز
سمانه محسنی
اول بوی زغال کل پارک را برداشته و همه جا پر از سر و صداست. سر و صدای بچهها که میدوند و بازی میکنند، سر و صدای گپ زدن و بازی کردن بزرگترها، صدای کسانی که آنطرف رودخانه نیانبان میزنند؛ همهمۀ شادی همه از پرآب شدن رودخانه. از پل فلزی تا پل مارنان، که نورهایش از دور پیداست، هر جا میشده اتراق کنند کسی هست. همه جور آدمی هم پیدا میشود، هر کس کار خودش را میکند و کاری به کار دیگران ندارد. یکی قلیانش را میکشد و یکی آتشگردان را میچرخاند تا زغال کباب آماده شود، خانوادۀ کوچکی سه...
داستانهای اصفهان (۲) ـ اشرفی
سمانه محسنی
اگر اصفهانی باشید یا چندسالی را در اصفهان زندگی کرده باشید میدانید بهترین هوای اصفهان در فروردین است، از شروع عیدِ نوروز تا نزدیک اواخر فروردین، بعد از آن هوا رو به گرمی میرود. در این وقت از سال ابرها میروند و میآیند، بادهای ماهْنوروز همچنان میوزند و آفتاب گاهی کمرمق میشود و گاهی درخشان. سبز درختها هنوز سبز روشنی است که به زردی میزند و برگهایشان هنوز کوچک و ترد و جوان است. موقع قدم زدن در چهارباغ هنوز سبزها انبوه و پرپشت نشده و آسمان بیشتری پیداست و آفتاب با خیال آسوده از بین شاخهها میگذرد. احوال درختها...
اصفهان شهر زیبای خدا!
سمانه محسنی
۱ بچه که بودم، وقتی مدرسه هم نمیرفتم و تقویم مدرسه تعطیلیها را در ذهنم درخشان نکرده بود و راستش خیلی هم حساب روز و هفته و ماه دستم نبود از حرفها و کارهای بزرگترها میفهمیدم نوروز نزدیک است. اولین نشانهاش وقتی بود که ظهرها مادربزرگم از تماشای حیاط دل میکند و لنگلنگان از پنجره دور میشد تا برایمان چای بریزد و در راه میگفت درختها کُچه کردهاند، دارد عید میشود؛ یا وقتی بادهای ظهر و بعدازظهر شیشۀ پنجره را در قاب میلرزاند میگفت بادهای ماهْنوروز شروع شده است. بیرون که میرفتیم از بابا میپرسیدم کُچه یعنی چه و او...
داستانهای اصفهان (۱) ـ دارالمجانین
سمانه محسنی
شهرها را با صفتهای مختلفی میشناسند، گاهی این صفتها کلیشهایتر است و گاهی نه. اصفهان هم چنین است و با همۀ صفتهای کلیشهای که به آن نسبت دادهاند آنقدر «هست» که بشود همچنان به صفتی موصوفش دانست یا برایش لقبی برگزید. سوای همۀ صفتهای مختلفی که به اصفهان نسبت میدهند، من هم برای آن صفتی یافتهام: دارالمجانین. نمیدانم چرا اینطور است اما اصلاً آنقدری که در اصفهان مجنون دیدهام و هر روز میبینم در شهرهای دیگر ندیدهام. انگار اصفهان مجنونپرور است؛ مجنون نه از آن مجنونها که ترسناکند و معنی منفی دارند، مجنونهایی شبیه مجنونِ لیلی. مجنونها در اصفهان زیادند...
آداب نوشتن دربارۀ معماری ۱ ـ مقدمه
سمانه محسنی
اولین روز ورودم به دورۀ مطالعات معماری ایران، با اولین جلسۀ کلاسی به نام «کارگاه نگارش» شروع شد. به اندازۀ (معدود!) بچههای عاشق مدرسه شوق داشتم و اینکه دورۀ جدید تحصیلیام با درس «انشاء» شروع میشود را به فال نیک گرفتم. کارگاه نگارش درس جذابی بود و به عقیدۀ من یکی از مهمترین درسهای دورۀ مطالعات معماری ایران. آنچه بیش از همه آن را برایم جذاب میکرد این بود که پس از حدود ده سال دوباره در کلاسی بودم که نوشتن و خوب نوشتن و درست نوشتن موضوعش بود؛ چیزی که از کودکی سرگرمی و دغدغهام بود. پس از تصویب...